Timeline Photos
وزیر اطلاعات: حق نداریم در زندگی خصوصی مردم سرک بکشیم
محمود علوی، وزیر اطلاعات دولت روحاني گفت: «مردم باید احساس کنند کسی به آنها تعرض نمیکند و جان و مالشان در امنیت است و ما هم حق نداریم در زندگی خصوصی مردم سرک بکشیم.»
علوی در آیین معرفی مدیرکل اطلاعات هرمزگان افزود: «اسلام بر فضای امن توأم با سرور و احساس امنیت تأکید کرده و پای فضای خفقان را امضا نمیکند، زیرا معتقد است امنیت برای مردم باید همراه با آرامش باشد.»
حال سوالی که مطرح میشود این است که آیا این سخنان شامل حال مردم عادي هم ميشود یا منظور ایشان فقط روحانیون، بسیجیها و وابستگان حکومت است که باید احساس کنند کسی به آنها تعرض نمیکند و جان و مالشان در امنیت است و وزارت اطلاعات هم حق ندارد در زندگی خصوصی اين طبقه اجتماعي سرک بکشد؟
چرا که تا کنون تا كنون منزل بسياری از فعالين مدنی و سياسی مورد هجوم قرار گرفته و وزارت اطلاعات دولت "تدبیر و امید" به هيچ وجه پاسخگوی کسانی که به محیط خانهشان حمله شده نبوده است. به عنوان نمونه ميتوان به سرقت از منزل نسرين ستوده در ديماه گذشته اشاره كرد:
سال پیش درتاریخ ۶/۱۰/۹۲ در غیاب نسرین ستوده عدهای به خانه او یورش برده و با برهم زدن کلیه اشیا و اثاثیه خانه به گفته همسرش تقریبا همه چیز را با خود بردند.
نسرین ستوده پس از حمله به منزلش در نامه ای به رییس قوه قضاییه نوشت: بدینوسیله به اطلاع می رساند، منزلم مورد دستبرد عدهای سارق قرار گرفت وکلیه ی طلاهای موجود در منزل و از جمله طلاهای امانتی مورد سرقت قرار گرفت. قصد آن ندارم سرقت مذکور را به نیروهای امنیتی نسبت دهم، اما حجم حملات و هجوم لفظی که طی هفتههای اخیر علیه من وخانوادهام صورت گرفته است، این حق را به من می دهد که سرقت مذکور را به کسانی نسبت دهم که اینجانب را " مخالف" خود می دانند.
Tags: english, free, freedom, iran, jonbesh sabz, kalame, layer, nasrin sotoudeh, persian, prison, موسوی, میر حسین موسوی, مشارکت, نسرین ستوده, کلمه, آیت الله موسوی خوئینی, انجمن اسلامی, انجمن اسلامی دانشگاه تهران, ادشیر امیرارجمند, اصلاح طلب, اصلاحات, بیانیه, جنش سبز, جبهه مشارکت سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی, جرس, خاتمی, راه سبز امید, زنان, سخنگوی میرحسین موسوی, شورای هماهنگی, شورای هماهنگی راه سبزامیدار, علی شکوری راد
Timeline Photos
مخالفت دولت روحانی با برگزاری راهپیمایی کارگران در روز جهانی کارگر!
در کشوری که بر اساس مرکز آمار ایران از هر ۳ خانوار، یک خانوار نان شب ندارد!
دبير کل (تشکل فرمایشی) خانه کارگر که در نقش مدافع کارگران ظاهر شده کیست؟ فردی که عضو هیئت مدیره بیش از ۵۲ شرکت است میگوید " … ما تا آخرین روز منتظر مجوز برای راهپیمایی خواهیم ماند! "
علی ربيعی وزير تعاون، کار و رفاه اجتماعی روز دوشنبه گفت مراسم روز جهانی کارگر،۱۱ ارديبهشت، در سالنی سر پوشيده برگزار خواهد شد. به گزارش خبرگزاری ايلنا، علی ربيعی دليل برگزار نشدن راهپيمايی روز جهانی کارگر را حضور حسن روحانی، برای سخنرانی در اين مراسم اعلام کرد. در مقابل، عليرضا محجوب، دبير کل خانه کارگر، از صادر نشدن مجوز راهپیمایی در روز جهانی کارگر انتقاد کرد.
به نوشته ایلنا، عليرضا محجوب گفت: «اتهام اخلال در مبانی اسلام به جامعه کارگری نمیچسبد و تنها سلاح کارگران کارشان است بنابراین اقدام دولت در مجوز ندادن به کارگران برا ی راهپیمایی روز جهانی کارگر توجیهی ندارد. وی در این ارتباط به قانون برنامه پنجم توسعه اشاره کرد که بر اساس آن، حق اعتراض کارگران را به رسمیت شناخته شده است. آقای محجوب پیشتر گفته بود که اين تشکل در آذر سال گذشته درخواست صدور مجوز راهپيمايی در روز جهانی کارگر را به وزارت کشور تحويل داده است. اسفند ماه بطور شفاهی با این درخواست مخالفت شد و در نهایت دو روز پیش این مخالفت بطور کتبی ابلاغ شد اما ما تا آخرین روز منتظر مجوز برای راهپیمایی خواهیم ماند.»
حال ببینیم علیرضا محجوب دبير کل خانه کارگر که در نقش مدافع حقوق کارگران ظاهر شده کیست:
سال ۵۸ به همراه گروهی از حزبالهیها از جمله علی ربيعی وزیر کار دولت روحانی، حسین کمالی که در حال حاضر مشاور رفسنجانی است به خانه کارگر حمله میکنند و بر آنجا مسلط میشوند تا به امروز
۳۴ سال شورای مرکزی خانه کارگر هستند. محجوب میگوید با تشکیلات خانه کارگر وارد گفتوگو شدیم پیشنهاد برگزاری انتخابات کارگری را ارائه کردیم تا هر کس که رای بیشتری کسب کرد در اینجا باقی بماند یا اگر تعداد تشکلات مورد قبول است تعداد آنها را بشماریم …
منصور اسانلو مهمان برنامه صفحه آخر صدای آمریکا، ادعاهای علیرضا محجوب را دروغ محض میداند و میگوید: محجوب با لاتها و چماق به دستها و با هماهنگی حزب جمهوری اسلامی و هیئت موتلفه به دفتر این تشکل حمله کردند یعنی همان جایی که باعث تعطیل شدن بخش اقتصادی رژیم شاه شده بود. آنها از این هراس داشتند که اگر این سندیکاهای کارگری، این شوراهای واقعی کارگری ادامه حیات پیدا بکنند، ساختار دموکراتیزاسیون در جامعه ایران به جایی خواهد رفت که دست بالا را این لاتها و آخوندها که هیچ نقشی در تولید ثروت اجتماعی ندارند، نخواهند داشت!
میلیاردها پول کارگران در تعاونیها بوده و توسط این آقایون حیف و میل شده. پولهای هنگفتی گرفتند که به این شرایطی که برای کارگرها به وجود آمده اعتراض نکنند ….
علیرضا محجوب، رئیس خانه کارگر را بهتر بشناسیم
مهمان برنامه منصور اسانلو
http://j.mp/1mWrHVn
Tags: english, free, freedom, iran, jonbesh sabz, kalame, layer, nasrin sotoudeh, persian, prison, موسوی, میر حسین موسوی, مشارکت, نسرین ستوده, کلمه, آیت الله موسوی خوئینی, انجمن اسلامی, انجمن اسلامی دانشگاه تهران, ادشیر امیرارجمند, اصلاح طلب, اصلاحات, بیانیه, جنش سبز, جبهه مشارکت سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی, جرس, خاتمی, راه سبز امید, زنان, سخنگوی میرحسین موسوی, شورای هماهنگی, شورای هماهنگی راه سبزامیدار, علی شکوری راد
Timeline Photos
آن قولها کجا شد و آن وعدهها چه شد؟ محمد ملکی
من به عنوان يک ايرانی که در سال ۵۸ (۱۲ فروردين) به جمهوری اسلامی رأی مثبت دادم احساس میکنم به اندازهٔ همان يک رأی به آنچه در اين ۳۵ سال بر شما گذشته مسئولم و حاضرم در يک دادگاه مردمی که هیأت منصفهٔ آن کسانی هستند که به دليل سن و سال يا هر دليل ديگر به جمهوری اسلامی رأی ندادهاند به محاکمه کشيده شوم
به مناسبت سی و پنجمين سالگرد رأیگيری تغيير نظام و سی و چهارمين سالگرد کودتای فرهنگی
بسم الحق
هموطنان، عزيزانم؛
سی و پنج سال پيش از روی ناآگاهی يا فريبخوردگی يا سادهانگاری يا باورهای غلط از جمله اينکه يک مرجع تقليد و صاحبِ رسالهٔ عمليه، يک روحانی ۸۰ ساله دروغ نمیگويد، به وعدههای خود عمل میکند و اهل فريب و کلاهگذاری سر مردم نيست و به آنچه میگويد پایبند خواهد بود، پای صندوقهای رأی رفتيم و رأی «آری» به نظام جمهوری اسلامی داديم و با اينکار آتشی برافروختيم که تا امروز ملتی در آن میسوزد.
ما رأی نداديم تا آتش کشتارهای بیرحمانه در مرزها برافروختهتر شود و مرزبانان کُرد و عرب و بلوچ و ترکمنِ ما گروه گروه کشته يا اعدام و يا دستگير و به شکنجهگاهها اعزام شوند. ما رأی نداديم تا جمعی از راه رسيدگانِ بیهويت و نان به نرخِ روزخور و مرعوب يا مفتون در خيابانها راه بيفتند و با شعار «حزب فقط حزب الله، رهبر فقط روح الله» رعب و وحشت ايجاد کنند و با هر دگرانديشی ستيزه نمايند و جامعه را در خون و خشونت فرو برند تا آقای خمينی و حزب جمهوری اسلامی برنامه-های از پيش تعيين شدهٔ خود را برای تسلط کامل بر سرزمين اجدادی ما آرام آرام پياده کنند.
ما رأی نداديم تا حدود ۸ ماه پس از رفراندوم تعدادی از دانشجويان کم تجربه و ناآگاه و جوزده به سفارت آمريکا حمله کنند و دنيا را عليه ما بشورانند و مشکلاتی بوجود آورند که پس از ۳۴ سال هنوز تاوان اين عمل نابخردانه را بپردازيم (آخرين آنها عدم پذيرش سفير ايران در سازمان ملل از سوی آمريکا) و امروز کار بجايی برسد که حکومت مجبور شود برای رفع مشکلات اقتصادی و سياسیاش دوباره دست به سوی آمريکا دراز کند.
ما رأی نداديم، که حدودِ يک سال بعد آقای خمينی با پيام نوروزی خود جنگ عليه دانشگاه و دانشگاهيان را اعلام کند و به اسم انقلاب فرهنگی يک کودتای فرهنگی عليه دانشگاه انجام شود.
میخواهم به عنوان يک دانشگاهی که در تمام مراحل اين کودتای ويرانسازِ فرهنگِ ايران حضور داشته، به مناسبت سی و چهارمين سالگرد آن کودتای فرهنگی در اين مورد کمی مفصلتر بنويسم و حقايقی را روشن سازم.
بر کسی پوشيده نيست دانشگاه تهران از بدو تأسيس (۱۳۱۳ شمسی) و ديگر دانشگاهها سنگرهايی بودند برای ستيز با ديکتاتوری و ظلم و بیعدالتی که از سوی حاکمان ستمگر عليه ملت اعمال میشد. آقای خمينی که خود را همه کارهٔ ملت و نمايندهٔ خدا بر روی زمين میپنداشت در پيام نوروزی سال ۵۹، دانشگاهها را به توپ بست و اين مراکز را پايگاه امپرياليسم آمريکا ناميد، او که پيش از تغيير نظام میگفت: ما هرچه داريم از دانشگاهيان عزيز داريم و مجيز آنها را میگفت: ناگهان پس از رسيدن به قدرت تغيير عقيده داد و در پيام نوروز سال ۵۹ نظام آموزش عالی کشور را ميراث رژيم سابق دانست که استعمار پايهگذار و توسعهدهندهٔ آن بوده (۱). اين موضعگيری «آقا» پس از آن صورت گرفت که حسن آيت دبير سياسی «حزب جمهوری اسلامی» قبلاً برنامهريزی برای بستن دانشگاهها را طراحی کرده بود و در نوار معروف به «نوار آيت»، گفت:
«اين تصميمی که گرفتيم و در همين اخيراً میخواهد پياده شود اين چيزی است که اگر بخواهد به دانشجويی خبر داده شود و زمزمه شود فوری حريف میفهمد… يعنی بايد يک مرتبه اعلام شود و بعد شروع کند، دانشجوها و اينها روش تبليغات کردن و سر و صدا راه انداختن، گاهی اوقات عکس است بالا زمينه ندارد و بايد از پائين و میگوئيم آقا شما شروع کنيد فلان مسئله را عنوان کردن، آن دانشکده و آن دانشکده عنوان میکنند، آن وقت براساس خواست مردم به اصطلاح خودشان اينها يک چيزی میخواهند و تصميم بگيرند. بسته به نوع تصميمات و در انقلاب فرهنگی هر دوی اينها هست، اينکه الان استادهای غيراسلامی بايد تصفيه بشوند، اين زمزمهايست که بايد از پائين سر و صدايش بلند شود، ما استاد غيراسلامی نمیخواهيم برود يک جای ديگر کار کند… دانشجوها، چون دانشجو عنوانِ دانشجو دارد، به خصوص دبيرستانها را شما بايد شروع کنيد به کنترل کردن برويد درس بدهيد بحث کنيد (هر دبيرستان دو نفر).
دانشگاهها به اين صورت فعلی بايد تعطيل شود و برنامههای آينده کارهای عملی در رابطه با مردم و در زمينهٔ ايدئولوژی و اسلامی کردن، اين کليات مسئله است.
اوّلين کسی که قبل از انقلاب و حالا حتی دقيقاً از موقع انقلاب صريحاً اين مسائل را عنوان کردم که اينها در خط امام نيستند و اينها جدا هستند و شما نمیتوانيد با اينها يکسان عمل کنيد. حتی موقعی که داشتيم حزب جمهوری را علناً پايه-گذاری میکرديم قبل از انقلاب خوب اينها فکر میکردند، پيمان، بازرگان، بنی صدر، سنجابی و مدنی همه قابل همکاری هستند. (جملات بسيار غلط و نامفهوم است امّا عيناً از نوار پياده شده) حتی مطرح میکردند حاج سيد جوادی… من از همان اوّل گفتم اينها نمیتوانند با شما همکاری کنند اگر دعوتشان کنيد به همکاری میآيند کار را از دست شما میگيرند و خراب میکنند و نمیگذارند. ولی اينها قابل فهم نبود، امّا به تدريج يک مقداری آمديم پيش برای اينها روشن شد، میفهميد حاج سيد جوادی کی هست… خود حريف هم، بنی صدر و اينها میرسيد به گوششان يک سال پيش دو سال پيش ما اينها را گفتيم، میفهمند حريفش کی هست، يعنی کی میشناسه (بنی صدر) چه خطی دارد اين بود که از همان اوّل سياستش اين بود که من را بکوبد. شما خيلی محدود بگذاريد، تا چهارده خرداد همه چيز روشن میشود، البته شايد زودتر از آن روشن بکنيم، يعنی زودتر از اين برنامه، بهر حال خواهد بود تبليغ بکنيد که مجاهدين و بنی صدر با هم هستند، ولی اعتراض نکنيد و به مردم بگوييد اينها با هم هستند و تا حدی که میشود اعتراض مردم را برانگيزد، خيلی خيلی يواش و مطلب را به تدريج مردم بفهمند اوّل بفهمند بعد اعتراض اشکال ندارد…
و مطمئن باشيد که نقشه آماده است و اصلاً زيرورو میشود تمام مسائل و غير از مسائلی که شما فکر میکنيد میشود. بعد از چهارده خرداد مطلقاً امتحانی نخواهد بود نه دانشگاه باز خواهد بود دانشگاه تعطيل خواهد شد. دانشجويان انجمن اسلامی، استادها، زياد با ما تماس میگيرند و میآيند مسائلی را میپرسند و به ما تلفن میکنند ما يک ارتباط سازماندهی شدهای را داريم برقرار میکنيم علاوه بر روابط خاص، يک رابطه بين کل شهرها با اينجا هست که برقرار میشود، تصميم بر اين است که انجمنی تشکيل بشود که نمايندگان انجمنهای اسلامی دانشجويان دانشگاههای مختلف تهران و دانشگاههای سرتاسر کشور جمع شوند، چه دانشگاهی و استادی، کارمندی، بايد از اين نيرو استفاده کرد.
به بچهها بگوييد (منظور دانشجويان انجمن اسلامی که در تبريز دانشگاه را در اشغال خود دارند) قرص و محکم باشند به زودی موج عوض میشود و به بچهها بگوئيد قرص و محکم باشند و ترس نداشته باشند تصميمی گرفته شده لايتغير، تغييرناپذير است. دانشگاهها بعد از ۱۴ خرداد تعطيل میشود و بعدها برنامهای خواهيم داشت که بابای بنی صدر هم نمیتواند روی اين برنامه کار کند، حتی ترتيبی داده شده که برخلاف دفعهٔ قبل نمیتواند بيايد مقاومت کند، ظاهراً هم همراه میشود.» (۲)
هموطنان، عزيزان من
حال که از گوشهٔ کوچکی از توطئهٔ بستن دانشگاهها مطلع شديد لازم به يادآوريست همانگونه که آيت در نوار گفته بود اجراء کودتای فرهنگی از دانشگاه تبريز آغاز شد به اين ترتيب که آقای رفسنجانی عضو مرکزيت حزب جمهوری اواخر فروردين ۵۹ به تبريز میرود و در دانشگاه تبريز میخواهد سخنرانی کند و برنامه از پيش آماده شده بود. يکی از دانشجويان که گويا دانشجوی دانشکده پزشکی بود حرفهايی میزند که جلسه متشنج میشود و حزب الهیها دانشگاه را اشغال میکنند و اين امر به دانشگاههای ديگر گسترش میيابد و در آخرين روزهای فروردين ۵۹ شورای انقلاب جهت رسيدگی به وضع دانشگاهها جلسه فوقالعاده تشکيل میدهد و در پايان جلسه شورای انقلاب طی پيامی به مردم، دانشجويان و دانشگاهيان از آنان میخواهد دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی را ترک کنند. همچنين شورای انقلاب تا پايان روز اوّل ارديبهشت ماه کليهٔ دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی را تعطيل اعلام میکند. پس از بسته شدن دانشگاهها از روز ۱۵ خرداد ۵۹ و اجرای دستور شورای انقلاب، در روز ۲۳ خرداد ماه ۵۹ از سوی آقای خمينی شورای انقلاب فرهنگی با عضويت اين آقايان تشکيل شد: حجت-الاسلام ربانی املشی، دکتر حسن حبيبی، حجتالاسلام دکتر محمّدجواد باهنر، دکتر عبدالکريم سروش، دکتر علی شريعتمداری، شمس آل احمد و جلالالدين فارسی.
برنامهٔ شورا اين بود که با بهرهگيری از همکاری اساتيد و دانشجويان و کارکنان مسلمان و متعهد، دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی و صاحب نظران خطمشی آيندهٔ فرهنگی و آموزشی کشور را تعيين و نظامی براساس فرهنگ اسلامی تدوين نمايند.
آقای خمينی بعد از تسلط به مراکز قدرت و قبضه کردن امور کشور میدانست مرکزی که در مقابل يکهتازی او و اطرافيانش خواهد ايستاد و تن به ديکتاتوری خشن او بنام مذهب نخواهد داد دانشگاهها و مراکز آموزش عالی کشور است. او خوب بر اين امر واقف بود که با وجود دانشگاههای مستقل نخواهد توانست قدرت مطلقه خود را برای سرکوب همهٔ دگرانديشان اعمال نمايد. او خوب میدانست دانشگاه تحولآفرين و دگرگونساز است و از بدو تأسيس، دانشگاه تهران و ديگر دانشگاهها در تمام تحولات کشور نقش کليدی داشتهاند بنابراين بايد اين سد بزرگ را از پيش پای نظام ولايت مطلقهٔ فقيه برداشت. و چنين شد که در يک کودتای خونين آقای خمينی و گروههای وابستهاش سنگر دانشگاه را هم ظاهراً فتح کردند و بيش از ۶۰ هزار دانشجو و هزاران استاد را دستگير، شکنجه يا زندانی و اعدام کردند با اين پندار که ديگر خيالشان از دانشگاهها راحت خواهد شد. امّا چه پندار غلطی؛ آينده نشان داد که دانشگاه سنگر آزادی است و اين سنگر فتح شدنی نيست.
آری؛ ما به اين نظام رأی نداديم که پس از استعفای مديريت دانشگاه در مخالفت با بسته شدن دانشگاهها آقای خامنهای چند روز بعد (۵/۲/۵۹) با سوء استفاده از تريبون نماز جمعه دانشگاهيان را خائن خطاب کند و حاضر به شرکت در يک مناظره برای روشن شدن اينکه چه کسی خيانت به فرهنگ و وطن کرده نگردد.
ما رأی نداديم تا آقايان خمينی و خامنهای و عوامل آنها مقدمه حمله عراق به ايران و آغاز جنگ هشت ساله را که مملکت را به باد فنا داد و صدها هزار شهيد و معلول و فراری و بيش از هزار ميليارد دلار خسارت مادی بر اين کشور وارد کرد را با کارهای نادرست خود آماده سازند و در پايان جام زهر بنوشند و با آن شعارهای توخالی همه چيز را به نابودی کشند. قبلاً در مطلبی درباره «جنگ هشت ساله» سخنان تحريک آميز آقای خامنهای در نماز جمعه عليه صدام، چهار ماه پيش از حملهٔ عراق به ايران، که بهانهای برای حمله به کشورمان گرديد را ذکر کردهام (۳).
هموطنان، عزيزانِ من،
ما به جمهوری اسلامی رأی نداديم که آقای خمينی و يارانش به بهانهٔ جنگ تحميلی به جان دگرانديشان و مخالفين بيافتند و جنايات دههٔ ۶۰ را مرتکب شوند و دهها هزار نفر از زنان و مردان آزاديخواه که اهداف انقلاب ۵۷ از تغيير نظام را طلب می-کردند و حکومت استبدادی و يکهتازيهای آقای خمينی را برنمیتافتند را به زندان و شکنجه و اعدام محکوم کنند و آن جنايات ضد بشری را بوجود آورند تا آنجا که صدای آقای منتظری قائم مقام رهبری هم بلند شود و در خاطراتش از جنايات دهه شصت که در زندانها اتفاق افتاد سخن بگويد و از جنايت عليه بشريت در سال ۶۷ پرده بردارد (که بقولی بيش از ۳۰ هزار زندانی در حالِ کشيدن محکوميت خود و تعدادی از کسانی که محکوميتشان تمام شده بود اعدام شدند) و اسراری را که نظام ولايی سعی در مخفی نگاه داشتن آن میکرد افشاء کند. جناياتی که پس از گذشت حدود ۲۵ سال هنوز عمق آن معلوم نشده و تاکنون گوشهٔ کوچکی از آن افشاء شده است.
ما رأی نداديم که پس از پايان جنگ و خوردن زهر قبول قطعنامهٔ شورای امنيت از سوی آقای خمينی جمعی از کاسبان جبهه-های جنگ تمام قدرتهای اقتصادی، سياسی، امنيتی و فرهنگی کشور را در دست گيرند و از اين طريق ثروتهای کلان بياندوزند و با ثروت و قدرتی که به دست آوردهاند بر جان و مال مردم تسلط يابند و کشور را تا سرحد انفجار پيش ببرند.
ما رأی نداديم تا کارِ فساد و تباهی، دروغ و دزدی به جايی برسد که بخشی از افرادی که خود در دهه شصت عامل سرکوب و مفاسد بوجود آمده بودند، به وخامت اوضاع کشور پی برند و با شعار و ادعای اصلاح طلبی روی کار بيايند و در دوران اصلاحات هم با کرنش و کوتاه آمدن در برابر نهادهای انتصابی و ولی فقيه، مردم را از اصلاحات نااميد کنند و باعث فرار بيش از پيش استعدادها و جوانان از کشور شوند و نهايتاً دولت اصلاحات با وادادگی و برگزاری انتخاباتی مخدوش موجب روی کار آمدن آدمی غيرطبيعی شود.
ما رأی نداده بوديم که فرد بیتعادلی مانند احمدینژاد و باندش مملکت را شخم بزنند و فساد و فقر و دزدی و دروغ را به آنجا رسانند که جامعه آمادهٔ انفجار گردد و در سال ۸۸ مردم عليه تقلب در انتخابات به قيام برخيزند و آنگونه بیرحمانه مورد هجوم و کشت و کشتار و زندان و شکنجه قرار گيرند و معترضين عليه تقلب در انتخابات را «فتنهگر» «و خس و خاشاک» بنامند و آقای خامنهای هم از چنين انتخاباتی و چنان رئيس جمهوری کاملاً پشتيبانی کند. در مورد دوران رياست جمهوری آقای احمدینژاد نيازی به بيان آنچه بر سر ملت آمد نيست اما بايد يادآور گردم که در نظام ولايی ۳۵ سال است هر کسی به قدرت دوّم تبديل شود چارهای جز اطاعت از دستورات رهبر ندارد و مسئول اوّل همهٔ نابسامانیها کسی جز ولی فقيه نيست و تا چنين نظامی برپاست همين آش است و همين کاسه. وضع روز به روز بدتر میشود و میبينيم که با روی کار آمدن آقای روحانی هم وضع بر همان منوال پيش است. زندانها از دگرانديشان پر است، حصرها ادامه دارد، گرانی و فقر و فساد و دزدی بیداد میکند و و در آخرين لحظاتی نوشتن اين نامه شاهد فاجعهٔ دردناک حمله به بند ۳۵۰ اوين هستيم. خوشبختانه افکار عمومی جهان به ويژه در اروپا و آمريکا به انحاء مختلف از ظلم و جور و جنايتی که نظام ولايی در ايران میکند آگاهی يافته و دنيا خوب متوجه شده چه در ايران میگذرد.
هموطنان، عزيزان من،
آن ۹۰ درصدی (نه ۹۸. ۵ درصد اعلام شده از سوی حاکميت) که روز ۱۲ فروردين سال ۵۸ به جمهوری اسلامی رأی دادند از حاکمان اين ۳۵ سال میپرسند «آن قولها کجا شد و آن وعدهها چه شد؟»
من به عنوان يک ايرانی که در سال ۵۸ (۱۲ فروردين) به جمهوری اسلامی رأی مثبت دادم احساس میکنم به اندازهٔ همان يک رأی به آنچه در اين ۳۵ سال بر شما گذشته مسئولم و حاضرم در يک دادگاه مردمی که هیأت منصفهٔ آن کسانی هستند که به دليل سن و سال يا هر دليل ديگر به جمهوری اسلامی رأی ندادهاند به محاکمه کشيده شوم. امّا پيش از آن جناب آقای خامنهای بايد به مسئوليتهای خود در آنچه در اين ۳۵ سال پيش آمده اعتراف کند و از ملّت بخواهد استعفای او را به علت عدم توانايی در رهبری جامعه و نداشتن صلاحيت لازم و کافی بپذيرد و اعلام نمايد آمادهٔ حضور در يک دادگاه مردمی و تحت نظارت مراجع حقوق بشری بينالمللی است.
مردم آگاه ما قطعاً به آن حد از شعور و درک سياسی رسيدهاند که در يک فضای کاملاً آزاد که هر فرد و گروهی حق داشته باشد نظر خود را بگويد و بنويسد تصميم بگيرد و راه آينده را تعيين کند. آقای خامنهای طبق بند ۳ از اصل يکصد و دهم قانون اساسی خودشان میتوانند قبل از کنارهگيری فرمان آزادی تمام گروهها و سازمانها و احزاب را با هر عقيده و مرام برای اظهارنظر و شرکت در يک همهپرسی آزاد و مردمی صادر نمايند و به هيچ يک از وابستگان و پيروان خود اجازهٔ دخالت در اين امر ملی را ندهند. بايد برای نجات مملکت از اين وضع فلاکتبار تنها و تنها از مردم کمک خواست و همين مردم هستند که میتوانند سرنوشت آيندهٔ خود را رقم بزنند. پس از انجام مقدمات کار عقلای قوم میتوانند جزئيات امر را تعيين نمايند.
هموطنان، عزيزانم،
به نظر من که آخرين روزهای زندگی را سپری میکنم و هيچ آرزويی جز نجات مملکت ندارم، تنها راه برای عدم تکرار گذشته و جلوگيری از تکرار خون و خشونت، يک تغيير و تحول ريشهای و به دور از خشونت است. بدين منظور آقای خامنهای برای نجات خود و کشور و ملّت در مرحلهٔ اوّل بايد دستور دهد:
۱- تمام احکام اعدام که در دادگاههای فرمايشی صادر شده لغو گردد
۲- زندانيان سياسی عقيدتی از هر گروه و دستهای با هر نوع افکار آزاد گردند
۳- حصرها برداشته شود
۴- روزنامهها در نوشتن و انعکاس نظرات مردم آزاد باشند
۵- اجتماعات صلحجويانه آزاد باشد
۶- هيچ کس را به اتهام اظهار عقيده دستگير نکنند
۷- تشکيل سازمانهای مستقل دانشجويی، کارگری و… احزاب و سازمانهای مدافع استقلال و تماميت ارضی ايران آزاد شود.
من چند ماه قبل از آقای خامنهای خواستم که به صلاح خود و به علّت عدم صلاحيت از رهبری استعفا دهند و اجازه دهند که يک حاکميت ملی و مردمی در ايران شکل بگيرد پيش از آنکه همه راههای نجات کشور بسته شود و مملکت در خون و خشونت فرو رود.
من آنچه شرط بلاغ است با تو میگويم
تو خواه از سخنم پند گير و خواه ملال.
والسلام
ـــــــــــــــــ
پی نوشت:
۱- پيام نوروزی به نقل از اطلاعيه شورای انقلاب اسلامی کتاب قائلهٔ ۱۴ اسفند از انتشارات دادگستری جمهوری اسلامی (۱۳۶۴) ص ۲۸۵
۲- قسمتی از سخنان آيت که در دو قسمت منتشر شد و نشانگر آن بود که چه نقشههائی از سوی حزب جمهوری اسلامی و دبير سياسی حزب آقای آيت برای تسلط بر دانشگاهها بنام «انقلاب فرهنگی» کشيده شده است.
۳- آن سخنان تحريک آميز حدود ۴ ماه قبل از حملهٔ عراق به ايران ايراد شده؛ برای اطلاع بيشتر به جزوهٔ «جنگ هشت ساله نعمت يا نقمت» نوشتهٔ اينجانب که در سايتهای اينترنتی موجود است مراجعه کنيد. ضمناً خاطرات سيد محمود دعايی سفير ايران در عراق قبل از جنگ هم در اين باره خواندنيست.
منبع: گویا نیوز
http://j.mp/1iuxlZw
Tags: english, free, freedom, iran, jonbesh sabz, kalame, layer, nasrin sotoudeh, persian, prison, موسوی, میر حسین موسوی, مشارکت, نسرین ستوده, کلمه, آیت الله موسوی خوئینی, انجمن اسلامی, انجمن اسلامی دانشگاه تهران, ادشیر امیرارجمند, اصلاح طلب, اصلاحات, بیانیه, جنش سبز, جبهه مشارکت سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی, جرس, خاتمی, راه سبز امید, زنان, سخنگوی میرحسین موسوی, شورای هماهنگی, شورای هماهنگی راه سبزامیدار, علی شکوری راد
درخواست کاظمینی بروجردی از مراجع تقلید: در مقابل حکام خودکامه سکوت را بشکنید! آیا اینک شاهد قربانی شدن مذهب به وسیله علمای درباری نیستید؟
عزت و شرف ایرانی به جائی سقوط کرده که چندی است جار وجنجال رسانههای حکومتی در محور یارانه خفت باری است که ارزش فرزندان ایران زمین را به مبلغ چهل هزار تومان نازل نموده که این اهانت در منظر تاریخ معاصر به سان به گور کشاندن شخصیت و هویت صاحبان اصلی مملکت می باشد که مالکان بزرگترین ذخایر زیر زمینی دنیا هستند و سرمایه داران بیهمتای جهانند که چندین سال قبل بانک بین المللی پول اعلام نمود با توجه به ثروت طبیعی کشور به هر ایرانی دست کم ماهانه مبلغ پنج میلیون تومان از بیت المال شامل می شود. اکنون به کجا رسیده که زندانها پر، قبرستانها مالامال، دادگاه خانواده مانورگاه فروپاشی خانوادهها و اعتیاد فراسوی مشاغل و محافل شده است.
ای مراجع تقلید، اگر با معیارهای شرعی و روائی و فقهی همراه هستید فریاد بزنید، مگر در مجوز مرجعیت در اسناد معرفی فقیه از ناحیه امام عصر چهار اصل اعتباری تدوین نگشته که باید حافظ دین باشد آیا اینک شاهد قربانی شدن مذهب به وسیله علمای درباری نیستید؟
آیا امروز دیانت در جایگاه اتهام و انزجار قرار نگرفته؟ آیا از معنویت و روحانیت چیزی باقی مانده است ؟
هدیه بنیانگذار انقلاب به تقویم ما فقر و فلاکت و درد و رنج و استرس بود و آثار رژیم اسلامی جز جنگ و دخالت در سایر ممالک و حراج مایملک کشور و صدور انقلاب ایذائی و نفسانی نبود.
من از تمامی مجتهدینی که متعهد به خداوند و معتقد به عدالت هستند می خواهم تا دیر نشده و خلق ایرانی به استحاله اعتقادی نرسیده به حکام خودکامه اعتراض کنند و از تداخل دیانت در سیاست تبری بجویند.
سید حسین کاظمینی بروجردی
فروردین ۱۳۹۳
ایران – تهران – زندان اوین
Timeline Photos
درخواست کاظمینی بروجردی از مراجع تقلید: در مقابل حکام خودکامه سکوت را بشکنید! آیا اینک شاهد قربانی شدن مذهب به وسیله علمای درباری نیستید؟
سال جدید با کوهی از مشکلات و معضلات آغاز شد در حالی که عید نوروز خالی از شور و شعف بود و طراوت بهار در ابلاغ گرانیهای مضاعف و تنگناهای فراتر بیمعنا گردید، در این سی و پنج سال همواره اعیاد به جای شیرینی و شادمانی، برای قشر عظیم محرومین و مستضعفین، تازیانههای فکری و عصبی، به همراه داشته و خانههای نیازمندان و زمین خوردگان را به آواز رنج و اندوه و غصه، ترانه داده است. هنوز در انتهای سال قبل بودیم که زمزمههای افزایش قیمت سوختهای زیربنائی در جامعه به گوش رسید و حقیقت پنهان را در ابلاغ اقتصاد مقاومتی اظهار نمودند که به معنای شکستن مقاومت اکثریت قریب به اتفاق مردم در زیر بار مخارج کشنده و مداخل نابرابر جاری است. از برکت اسلام سیاسی روز به روز سفرههای رعیت خالی تر، جیبهای خلایق تهی تر و پشتوانهها خراب تر گردیده است، مقاومت اسد به هزینه گدائی ملت ایران شکل می گیرد و میدان داری حسن نصرالله، به بهای مرگ اجتماع ما صورت می یابد.
عزت و شرف ایرانی به جائی سقوط کرده که چندی است جار وجنجال رسانههای حکومتی در محور یارانه خفت باری است که ارزش فرزندان ایران زمین را به مبلغ چهل هزار تومان نازل نموده که این اهانت در منظر تاریخ معاصر به سان به گور کشاندن شخصیت و هویت صاحبان اصلی مملکت می باشد که مالکان بزرگترین ذخایر زیر زمینی دنیا هستند و سرمایه داران بیهمتای جهانند که چندین سال قبل بانک بین المللی پول اعلام نمود با توجه به ثروت طبیعی کشور به هر ایرانی دست کم ماهانه مبلغ پنج میلیون تومان از بیت المال شامل می شود. اکنون به کجا رسیده که زندانها پر، قبرستانها مالامال، دادگاه خانواده مانورگاه فروپاشی خانوادهها و اعتیاد فراسوی مشاغل و محافل شده است.
ای مراجع تقلید، اگر با معیارهای شرعی و روائی و فقهی همراه هستید فریاد بزنید، مگر در مجوز مرجعیت در اسناد معرفی فقیه از ناحیه امام عصر چهار اصل اعتباری تدوین نگشته که باید حافظ دین باشد آیا اینک شاهد قربانی شدن مذهب به وسیله علمای درباری نیستید؟
آیا امروز دیانت در جایگاه اتهام و انزجار قرار نگرفته؟ آیا از معنویت و روحانیت چیزی باقی مانده است ؟
هدیه بنیانگذار انقلاب به تقویم ما فقر و فلاکت و درد و رنج و استرس بود و آثار رژیم اسلامی جز جنگ و دخالت در سایر ممالک و حراج مایملک کشور و صدور انقلاب ایذائی و نفسانی نبود.
من از تمامی مجتهدینی که متعهد به خداوند و معتقد به عدالت هستند می خواهم تا دیر نشده و خلق ایرانی به استحاله اعتقادی نرسیده به حکام خودکامه اعتراض کنند و از تداخل دیانت در سیاست تبری بجویند.
سید حسین کاظمینی بروجردی
فروردین ۱۳۹۳
ایران – تهران – زندان اوین
Tags: english, free, freedom, iran, jonbesh sabz, kalame, layer, nasrin sotoudeh, persian, prison, موسوی, میر حسین موسوی, مشارکت, نسرین ستوده, کلمه, آیت الله موسوی خوئینی, انجمن اسلامی, انجمن اسلامی دانشگاه تهران, ادشیر امیرارجمند, اصلاح طلب, اصلاحات, بیانیه, جنش سبز, جبهه مشارکت سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی, جرس, خاتمی, درخواست کاظمینی بروجردی از مراجع تقلید: در مقابل حکام خودکامه سکوت را بشکنید! آی..., راه سبز امید, زنان, سخنگوی میرحسین موسوی, شورای هماهنگی, شورای هماهنگی راه سبزامیدار, علی شکوری راد
Timeline Photos
آیا ويديوی افشاگرانه در مورد چگونگی اجباری شدن حجاب در ايران را که سال گذشته در تاریخ ۲۵ مهر ۱۳۹۲ منتشر کردیم را به خاطر دارید؟
همان ویدیویی که یاد آور شدیم روحانیون طرفدار خمینی قبل از انقلاب نه تنها حرفی از حجاب اجباری نمیزدند، بلکه وعده از آزاد بودن مردم میدادند … اما به فاصله بسیاری کوتاهی پس از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ در تاریخ ۸ مارس ( ۱۷ اسفند ۱۳۵۷ ) مردان لباس شخصی با حمایت روحانیون طرفدار خمینی با سنگ و چوپ و اسلحه و با شعار « یا روسری یا توسری» به بانوان ایرانی حمله کردند ….
http://j.mp/1fbxnu5
حال به گزارش سایت بهار نیوز حسن روحانی، همان کسی که برای اولین بار خمینی را امام نامید، در کتاب خود صراحتاً به نقش خود و دوستانش در سرکوب بانوان ایرانی آزادیخواه و پیشرو که با خواندن سرود « ای ایران » فریاد میزدند «حجاب اجباری نمی خواهیم» اعتراف کرده است.
روحانی در کتاب خاطرات خود نوشته است:
«طرح مساله پوشش و حجاب زنان در اسفند ۱۳۵۷ بدون مشکل نبود و تا مدتها مسئولین را به خود مشغول کرد. پس از ۲۲ بهمن که سازمانها و ادارات دولتی کار خود را آغاز کردند و مدارس نیز از اواسط اسفند به فعالیت پرداختند، شمار زیادی از خانمهای کارمند و دانشآموزان دختر، بدون حجاب و با سر برهنه در ادارت و سازمانهای دولتی حاضر میشدند و در میان آنها گاهی زنان باحجاب در اقلیت بودند. بعضی پرستاران بیمارستانها و پزشکان و معلمان زن نیز بدون روسری به محل کار خود میرفتند و در خیابانها هم زنان بیحجاب رفت و آمد داشتند. البته زنان باحجاب نیز فراوان بودند و در همه جا به چشم میخوردند.
امام در یکی از بیانات خود به لزوم حجاب برای زنان اشاره کردند و همین باعث شد عدهای از زنان بیحجاب در خیابانها تظاهرات کنند و در مقابل کاخ دادگستری و نخستوزیری تحصن نمایند. در این هنگام نیز آقای طالقانی پای پیش گذاشت و سخنانی درباره حجاب ابراز کرد و گفت:«حجاب اجباری نداریم و خانمها باید خودشان حجاب را انتخاب کنند.»
در دولت موقت هم بحث بود که آیا حجاب باید اجباری شود یا نه. خلاصه همان طور که اشاره کردم، آقای طالقانی در سخنرانی خود گفت: ما نمیتوانیم زنان اهل کتاب را مجبور به پذیرفتن حجاب کنیم، ولی مسلمانان را میتوانیم تشویق کنیم که حجاب داشته باشند و در هر صورت نباید کسی را به زور باحجاب کنیم. با وجود این، در ستاد ارتش با دوستان تصمیم گرفتیم حجاب الزامی کنیم، که آغازی برای وزاتخانهها و ادارات دولتی باشد.
طرح اجباری شدن حجاب در ادارت مربوط به ارتش، به عهده من گذاشته شد و بدین جهت در گام اول، همه زنان کارمند مستقر در ستاد مشترک ارتش را که نزدیک به سی نفر بودند، جمع کردم و پس از گفتگو با آنان قرار گذاشتیم از فردای آن روز با روسری در محل کار خود حاضر شوند. زنان کارمند که همگی به جز دو یا سه نفر بیحجاب بودند، شروع کردند به غر زدن و شلوغ کردن، ولی من محکم ایستادم و گفتم: از فردا صبح دژبان مقابل درب ورودی موظف است از ورود خانمهای بیحجاب به محوطه ستاد مشترک ارتش جلوگیری کند. پس از ستاد ارتش، نوبت به نیروهای سهگانه رسید. در آغاز به پادگان دوشان تپه رفتم و همه کارمندان زن را که تعداد آنها هم زیاد بود در سالنی جمع و درباره حجاب صحبت کردم. در آنجا زنها خیلی سر و صدا راه انداختند اما من قاطعانه گفتم: «این دستور است و سرپیچی از آن جایز نیست.»
بعد توضیح دادم که ما نمیگوییم چادر سر کنید، بحث چادر مطرح نیست، سخن بر سر استفاده از روسری و پوشاندن سر و گردن است. در نهایت، در آنجا هم گفتم به دژبان دستور دادهایم از فردا هیچ زن بیحجابی را به پایگاه راه ندهند.
در نیروی زمینی و نیروی دریایی نیز برای کارمندان زن صحبت کردم و با خواندن آیات و روایات و کشاندن بحث حجاب به مسائل اجتماعی و سلامت جامعه و ارائه دلایل مختلف درباره لزوم حجاب، موضوع را تبیین کردم و دست آخر نیز با بخشنامه، رعایت حجاب الزامی شد. بحمدالله این تلاشها نتیجه مثبت داشت و پس از تعطیلات نوروز، همه زنان کارمند در ارتش با روسری به محل کار خود میآمدند. در وزاتخانهها و سازمانهای دولتی و حتی صداوسیما نیز بهتدریج حجاب عملی شد و همه زنان با روسری از خانه بیرون میآمدند. البته در روزهای رفراندوم هنوز شماری از زنان بیحجاب بودند و با سر برهنه در پای صندوقهای رای حاضر شدند، ولی این معضل اجتماعی خیلی زود جمع و جور شد و به سامان مناسبی رسید.»
منبع: بهار نیوز
شنبه ۶ ارديبهشت ۱۳۹۳ – خاطرات روحانی درباره حجاب در اول انقلاب
http://j.mp/1h46ILi
ويديوی افشاگرانه در مورد چگونگی اجباری شدن حجاب در ايران
http://j.mp/1fbxnu5
حکومت "ولایت مطلقه فقیه" همواره سعی کرده که با نیروی قهریه و نیروهای نظامی به سرکوب دختران و بانوان ایرانی که اندکی از موی آنها قابل دیدن باشد بپردازد که شروع این کار با حمله طرفداران حکومت به بانوان ایرانی در سی وپنج سال پیش کلید خورد و در اسفند سال ۱۳۵۷ و یک روز پیش از هشتم مارس (روز جهانی زن) در حالی که بانوان ایرانی درحال تدارک برگزاری اولین مراسم روز جهانی زن در ایران بودند، انتشار روزنامه کیهان با تیتر «زنان باید با حجاب به ادارات بروند» به نقل ازآقای خمینی باعث تغییر فضای آن روز شد و در واکنش به این گفته خمینی همانطور که در ویدیویی که در متن دیده میشود روز جهانی زن با اعتراض بانوان ایرانی به تظاهرات در مخالفت با حجاب اجباری بدل گردید. در واقع بانوان ایرانی پیشرو مقاومت در برابر تفکر تندروانه خمینی و اطرافیانش که سیاست هایش را تبلیغ و او را امام ! مینامیدند همانند رفسنجانی، خامنه ای، خاتمی و حسن روحانی شدند. در این راهپیمایی اعتراضی، گروههای مختلف زنان از دانشآموز و دانشجو گرفته تا کارمند و فعال سیاسی و اجتماعی شرکت کردند و ۱۵هزار زن که در دانشکده فنی دانشگاه تهران جلسه سخنرانی داشتند به دنبال یک رایگیری تصمیم گرفتند دست به راهپیمایی بزنند و به طرف نخست وزیری حرکت کردند و سرود « ای ایران » را خواندند و شعار میدادند که:
« مرگ بر ارتجاع»، «با استبداد مخالفیم»،« لحظه به لحظه گفتم، زیر شکنجه گفتم، یا مرگ یا آزادی »، « حجاب اجباری نمی خواهیم» و در مقابل مردان لباس شخصی طرفدار خمینی با سنگ و چوپ به بانوان ایرانی حمله کردند و شعار میدادند که « یا روسری یا توسری » و بدین سان مبارزه بانوان ایرانی در دفاع از حقوق به حقشان همراه با نافرمانی مدنی شروع شد که تا به امروز ادامه دارد و سوال اینجاست که به راستی علت این همه خشونت حکومت در مقابل بانوان ایرانی چیست؟
Tags: english, free, freedom, iran, jonbesh sabz, kalame, layer, nasrin sotoudeh, persian, prison, موسوی, میر حسین موسوی, مشارکت, نسرین ستوده, کلمه, آیت الله موسوی خوئینی, انجمن اسلامی, انجمن اسلامی دانشگاه تهران, ادشیر امیرارجمند, اصلاح طلب, اصلاحات, بیانیه, جنش سبز, جبهه مشارکت سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی, جرس, خاتمی, راه سبز امید, زنان, سخنگوی میرحسین موسوی, شورای هماهنگی, شورای هماهنگی راه سبزامیدار, علی شکوری راد
Attacks in Evin Prison in Iran
Open Letter to UN High Commissioner for Human Rights, Ms Pillay
On 25 April 2014, nine days after the attacks on prisoners in Evin Prison in Iran on 17 April 2014, the UN High Commissioner for Human Rights has yet to make a public statement on the human rights violations that took place. FIDH and its member organization LDDHI have written an open letter to the High Commissioner calling on her to stand in support of the rights of prisoners in Iran and their families. The letter includes a detailed account of the events of 17 April and the days that followed, as well as lists of injured prisoners and their injuries, and prisoners sent to solitary confinement.
Dear High Commissioner,
FIDH and its member organization, the League for the Defence of Human Rights in Iran (LDDHI), call on you to respond publicly and firmly to the violent attacks that took place on 17 April 2014 in Evin Prison Iran.
At 9:30 a.m. on 17 April 2014, plain-‐clothed agents and around 60 members of the Prison Special Guard, armed with batons and anti-‐riot gear, attacked prisoners in Ward 350 of Evin Prison in Iran. Dozens of prisoners were injured, and more than 30 prisoners were sent to solitary confinement. Prisoners were subjected to inhuman treatment and those in solitary confinement were denied proper medical care despite their injuries. At least 11 prisoners still remained in solitary confinement as of Friday 25 April, and are reportedly on hunger strike. Dozens of prisoners who are currently in Ward 350 of Evin prison have also gone on hunger strike until the Iranian government responds to their calls for justice for the violations that took place on 17 April.
The Iranian authorities have thus far done very little in response to the attacks and the subsequent calls from prisoners and their families. High-‐level officials including the Head of the Judiciary and the Minister of Justice have denied that any serious injuries or wrongdoings took place on 17 April.
Our organizations have compiled an account of the events that took place in Ward 350 of Evin Prison on 17 April and the days that followed, as well as the names of prisoners who were injured and an inventory of their injuries, and the names of prisoners who are known to have been sent to solitary confinement, including those who have yet to return to Ward 350 as of today. Please find this information annexed here; we are certain that these facts provide sufficient cause for concern and thus warrant a serious response from your office.
We expect the Office of the UN High Commissioner for Human Rights to react to the serious violations that took place on 17 April, the torture and ill treatment of the prisoners in the days that followed, the remaining solitary confinement of 11 prisoners, and denial of the Iranian authorities, who refuse to properly investigate the violence that took place and who continue to deny the rights of the prisoners in Ward 350 of Evin Prison.
We therefore urge you to:
publicly condemn the violations of human rights that took place in Evin Prison on 17 April and the days that followed;
call on the Iranian authorities to condemn the violence and hold those responsible to account;
endorse the calls of the prisoners and their families for the establishment of an independent investigation commission on the events that took place on 17 April in Evin Prison;
call on the Iranian authorities to return all prisoners who remain in solitary confinement to their ward;
call for all injured prisoners to be provided with appropriate medical care; and
publicly support relevant UN special procedures to take a public position on these events and investigate those violations that fall under their mandates, notably the UN Special Rapporteur on Torture, the UN Special Rapporteur on Freedom of Assembly and Association, and the UN Special Rapporteur on the situation of human rights in Iran.
Sincerely Yours,
Karim Lahidji FIDH President
Timeline Photos
نامه سرگشاده عبدالکریم لاهیجی، رییس فدراسیون بین المللی جامعههای حقوق بشر به ناوی پیلای، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل درباره حمله به بند ۳۵۰ زندان اوین و نیز شرح حمله روز ۲۸ فروردین به بند ۳۵۰ اوین و فهرست زندانیان مجروح و انتقالی به سلولهای انفرادی به دو زبان فارسی و انگلیسی:
خانم ناوی پیلای، کمیسر عالی حقوق بشر
رونوشت: دکتر احمد شهید، گزارشگر ویژه وضعیت حقوق بشر در ایران
۲۵ آوریل ۲۰۱۴
(۵ اردیبهشت ۱۳۹۳)
خانم پیلای، کمیسر عالی حقوق بشر،
فدراسیون بین المللی جامعههای حقوق بشر، و سازمان عضو آن جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران، از شما می خواهند به طور علنی و قاطعانه در باره حملههای خشونت بار در زندان اوین/ایران در تاریخ ۱۷ آوریل ۲۰۱۴ (۲۸ فروردین ۱۳۹۳) واکنش نشان بدهید.
در ساعت ۹:۳۰ صبح روز ۱۷ آوریل ۲۰۱۴ (۲۸ فروردین ۱۳۹۳)، عدهای از ماموران لباس شخصی و در حدود ۶۰ تن از اعضای گارد ویژه زندان مسلح به باتوم و تجهیزات ضد شورش، به زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین در ایران حمله کردند. دهها تن از زندانیان زخمی و بیش از ۳۰ زندانی به سلولهای انفرادی منتقل شدند. زندانیان در سلولهای انفرادی نیز با رفتار غیرانسانی روبرو شدند و از مراقبت پزشکی متناسب با جراحتهایشان محروم ماندند. در تاریخ ۲۵ آوریل (۵ اردیبهشت ۱۳۹۳) دست کم ۱۱ زندانی هنوز در سلولهای انفرادی به سر می برند و گویا در اعتصاب غذا هستند. دهها زندانی که در حال حاضر در بند ۳۵۰ زندان اوین در حبس هستند نیز دست به اعتصاب غذا زده اند تا حکومت ایران به درخواست آنها برای اجرای عدالت در باره نقض حقوق آنها در روز ۱۷ آوریل (۲۸ فروردین) پاسخ دهد.
دولتمردان ایران تاکنون کار چندانی در باره حملهها و درخواستهای زندانیان و خانوادههای آنها انجام نداده اند. مسئولان بالارتبه از جمله رییس قوه قضاییه و وزیر دادگستری وقوع جراحتها و تخلفهای جدی در روز ۱۷ آوریل (۲۸ فروردین) را تکذیب کرده اند.
سازمانهای ما شرحی از رویدادهای بند ۳۵۰ زندان اوین در روز ۱۷ آوریل (۲۸ فروردین) و روزهای پس از آن، نام زندانیان مجروح و فهرست جراحتهای آنها، نام زندانیان انتقالی به سلولهای انفرادی و زندانیانی را که تا به امروز از انفرادی به بند ۳۵۰ بازگشته اند، گرد آورده اند. این اطلاعات به پیوست است. اطمینان داریم که این حقایق باعث نگرانی است و بنابراین واکنش جدی دفتر شما را ایجاب می کند.
ما از دفتر کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل انتظار داریم به نقض جدی حقوق بشر در روز ۱۷ آوریل (۲۸ فروردین)، شکنجه و بدرفتاری با زندانیان در روزهای پس از آن، باقی ماندن ۱۱ زندانی درسلولهای انفرادی و تکذیب دولتمردان ایران، که از تحقیق مناسب در باره نقض حقوق بشر سر باز می زنند و به انکار حقوق زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین ادامه می دهند، واکنش نشان دهد.
بنابراین، شما را فرا می خوانیم:
به طور علنی نقض حقوق بشر در زندان اوین در روز ۱۷ آوریل (۲۸ فروردین) و روزهای پس از آن را محکوم کنید؛
از دولتمردان ایران بخواهید خشونت را محکوم کنند و مسئولان این خشونت را به پاسخگویی بخواهند؛
از درخواستهای زندانیان و خانوادههایشان برای تشکیل کمیسیون مستقل تحقیق در باره رویدادهای روز ۱۷ آوریل (۲۸ فروردین) در زندان اوین حمایت کنید؛
از دولتمردان ایران بخواهید تمام زندانیانی را که هنوز در سلولهای انفرادی هستند به بند عمومی بازگردانند؛
برای تمام زندانیان مجروح، خواهان تامین مراقبت پزشکی مناسب بشوید؛
به طور رسمی از کارشناسان ویژه مربوط برای موضع گیری علنی در باره این رویدادها و تحقیق در باره نقض حقوق مربوط به چارچوب اختیارشان ـ به ویژه از گزارشگر ویژه سازمان ملل در باره شکنجه، گزارشگر ویژه سازمان ملل برای آزادی گردهمایی و تشکل، و گزارشگر ویژه وضعیت حقوق بشر در ایران ـ حمایت کنید.
با احترام،
عبدالکریم لاهیجی، رییس فدراسیون بین المللی جامعههای حقوق بشر
http://j.mp/1hD1EwQ
Attacks in Evin Prison in Iran
Open Letter to UN High Commissioner for Human Rights, Ms Pillay
On 25 April 2014, nine days after the attacks on prisoners in Evin Prison in Iran on 17 April 2014, the UN High Commissioner for Human Rights has yet to make a public statement on the human rights violations that took place. FIDH and its member organization LDDHI have written an open letter to the High Commissioner calling on her to stand in support of the rights of prisoners in Iran and their families. The letter includes a detailed account of the events of 17 April and the days that followed, as well as lists of injured prisoners and their injuries, and prisoners sent to solitary confinement.
Dear High Commissioner,
FIDH and its member organization, the League for the Defence of Human Rights in Iran (LDDHI), call on you to respond publicly and firmly to the violent attacks that took place on 17 April 2014 in Evin Prison Iran.
At 9:30 a.m. on 17 April 2014, plain-‐clothed agents and around 60 members of the Prison Special Guard, armed with batons and anti-‐riot gear, attacked prisoners in Ward 350 of Evin Prison in Iran. Dozens of prisoners were injured, and more than 30 prisoners were sent to solitary confinement. Prisoners were subjected to inhuman treatment and those in solitary confinement were denied proper medical care despite their injuries. At least 11 prisoners still remained in solitary confinement as of Friday 25 April, and are reportedly on hunger strike. Dozens of prisoners who are currently in Ward 350 of Evin prison have also gone on hunger strike until the Iranian government responds to their calls for justice for the violations that took place on 17 April.
The Iranian authorities have thus far done very little in response to the attacks and the subsequent calls from prisoners and their families. High-‐level officials including the Head of the Judiciary and the Minister of Justice have denied that any serious injuries or wrongdoings took place on 17 April.
Our organizations have compiled an account of the events that took place in Ward 350 of Evin Prison on 17 April and the days that followed, as well as the names of prisoners who were injured and an inventory of their injuries, and the names of prisoners who are known to have been sent to solitary confinement, including those who have yet to return to Ward 350 as of today. Please find this information annexed here; we are certain that these facts provide sufficient cause for concern and thus warrant a serious response from your office.
We expect the Office of the UN High Commissioner for Human Rights to react to the serious violations that took place on 17 April, the torture and ill treatment of the prisoners in the days that followed, the remaining solitary confinement of 11 prisoners, and denial of the Iranian authorities, who refuse to properly investigate the violence that took place and who continue to deny the rights of the prisoners in Ward 350 of Evin Prison.
We therefore urge you to:
publicly condemn the violations of human rights that took place in Evin Prison on 17 April and the days that followed;
call on the Iranian authorities to condemn the violence and hold those responsible to account;
endorse the calls of the prisoners and their families for the establishment of an independent investigation commission on the events that took place on 17 April in Evin Prison;
call on the Iranian authorities to return all prisoners who remain in solitary confinement to their ward;
call for all injured prisoners to be provided with appropriate medical care; and
publicly support relevant UN special procedures to take a public position on these events and investigate those violations that fall under their mandates, notably the UN Special Rapporteur on Torture, the UN Special Rapporteur on Freedom of Assembly and Association, and the UN Special Rapporteur on the situation of human rights in Iran.
Sincerely Yours,
Karim Lahidji FIDH President
http://j.mp/1hD1GF2
Tags: Attacks in Evin Prison in Iran Open Letter to UN High Commissioner for Human Ri..., english, free, freedom, iran, jonbesh sabz, kalame, layer, nasrin sotoudeh, persian, prison, موسوی, میر حسین موسوی, مشارکت, نسرین ستوده, کلمه, آیت الله موسوی خوئینی, انجمن اسلامی, انجمن اسلامی دانشگاه تهران, ادشیر امیرارجمند, اصلاح طلب, اصلاحات, بیانیه, جنش سبز, جبهه مشارکت سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی, جرس, خاتمی, راه سبز امید, زنان, سخنگوی میرحسین موسوی, شورای هماهنگی, شورای هماهنگی راه سبزامیدار, علی شکوری راد
… ستار کاری کرد که هیچ ماموری جرات
یکی از همشهریان ستار بهشتی در اولین مراسم سالگرد این کارگر وبلاگ نویس که در تاریخ ۹ آبان ۱۳۹۲ با حضور چهره های سرشناسی چون نسرین ستوده، رضا خندان، محمد نوریزاد، نرگس محمدی و اکرم نقابی مادر سعید زینالی برگزار شد گفت: "خواستم بگویم افتخار کنید به ستار، من خودم در اوین بند ۳۵۰ بودم، ستار کاری کرد که هیچ ماموری جرات نکنه روی هیچ زندانی دست بلند کنه … " حمله وحشیانه اخیر و فاجعه پنجشنبه سیاه بار دیگر به ما نشان داد: امیدواری به تغییر رفتار مقامات جمهوری اسلامی بدون تغییرات اساسی در ساختار نظام "ولایت مطلقه فقیه" و صرفا جابجايي محمود و حسن، تصوری خوش خیالانه است! تنها در يك نظام دمكراتيك با قوه قضاييه اي مستقل كه بر اساس قوانين حقوق بشر پايه ريزي شده باشد، ماموران جرات نخواهند كرد روي شهروندان دست بلند كنند! یاد و خاطر ستار بهشتی گرامی باد http://j.mp/QPrM1K
Tags: english, free, freedom, iran, jonbesh sabz, kalame, layer, nasrin sotoudeh, persian, prison, موسوی, میر حسین موسوی, مشارکت, نسرین ستوده, کلمه, آیت الله موسوی خوئینی, انجمن اسلامی, انجمن اسلامی دانشگاه تهران, ادشیر امیرارجمند, اصلاح طلب, اصلاحات, بیانیه, جنش سبز, جبهه مشارکت سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی, جرس, خاتمی, راه سبز امید, زنان, سخنگوی میرحسین موسوی, شورای هماهنگی, شورای هماهنگی راه سبزامیدار, علی شکوری راد
Timeline Photos
تجمع مقابل مرکز صلح نوبل اسلو در حمایت از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ و زندان رجایی شهر ( شنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۲ – 26 April )
نامه نسرین ستوده به زندانیان بند ۳۵۰: شجاعتتان را تحسین میکنیم که تسلیم عربدههایی نشدید که شما را به سکوت فرا میخواند
فاجعه ای که پنجشنبهٔ سیاه بر شما رفت، اکنون به فاجعه ای ملی برای ایرانیان تبدیل شده است! فاجعه ای که بر شما روزنامه نگاران رفت, چراکه ایران به یکی از بزرگ ترین زندان های شما تبدیل شده است .
http://goo.gl/bUaHJ4
"حشمت طبرزدی در اعتصاب غذا"
۱۹ تن از زندانیان سیاسی و امنیتی زندان رجایی شهرکرج در حمایت از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین دست به اعتصاب غذا زده و برخی از ایشان موهای خود را تراشیدند.
خواسته های زندانیان اعتصاب غذا کننده رجایی شهر:
۱ـ خواهان بستری شدن مجروحان و آسیب دیدگان در بیمارستان های بیرون از زندان
۲ـ برآورده شدن تمامی خواسته های به حق زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین
۳ـ بازگرداندن همه زندانیان سیاسی از سلول های انفرادی به بند ۳۵۰ اوین
۴ـ دادن ملاقات حضوری خانواده ها با عزیزان در بندشان
۵ـ خواهان تعقیب و مجازات آمرین و مباشرین این جنایت هولناک که حق طبیعی خانواده های زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ و حق عموم ملت ایران است.
Tags: english, free, freedom, iran, jonbesh sabz, kalame, layer, nasrin sotoudeh, persian, prison, موسوی, میر حسین موسوی, مشارکت, نسرین ستوده, کلمه, آیت الله موسوی خوئینی, انجمن اسلامی, انجمن اسلامی دانشگاه تهران, ادشیر امیرارجمند, اصلاح طلب, اصلاحات, بیانیه, جنش سبز, جبهه مشارکت سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی, جرس, خاتمی, راه سبز امید, زنان, سخنگوی میرحسین موسوی, شورای هماهنگی, شورای هماهنگی راه سبزامیدار, علی شکوری راد
19 political prisoners of Rajai Shahr prison in Karaj have gone on hunger strike in solidarity with the political prisoners of ward 350 of Evin prison.
According to the report of Human Rights Activists News Agency (HRANA), Afshin Heyratian, Heshmatollah Tabarzadi, Saleh Kohandel, Said Masouri, Mohammad Ali Mansouri, Rasoul Badaghi, Mohammad Banazadeh Amirkhizi, Khaled Hardani, Hamid Reza Borhani, Batir Shahr Mohammadov, Misagh Yazdan Nejad and Naseh Yousefi have gone on hunger strike since the morning of April 23rd in solidarity with the political prisoners of ward 350 of Evin prison.
Jafar Eghdami, Said Madani, Masoud Bastani, Mostafa Nili, Reza Entesari and Mehdi Mahmoudian have also shaved their hairs and gone on hunger strike since the eveningof April 23rd in solidarity with the political prisoners of ward 350. Said Razavi Faghih has shaved his hairs as well but he is not on hunger strike.
The prison guards took 32 political prisoners of ward 350 to the solitary confinement and shaved their hairs during the raiding of April 17th.
Timeline Photos
"حشمت طبرزدی در اعتصاب غذا"
۱۹ تن از زندانیان سیاسی و امنیتی زندان رجایی شهرکرج در حمایت از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین دست به اعتصاب غذا زده و برخی از ایشان موهای خود را تراشیدند.
خواسته های زندانیان اعتصاب غذا کننده رجایی شهر:
۱ـ خواهان بستری شدن مجروحان و آسیب دیدگان در بیمارستان های بیرون از زندان
۲ـ برآورده شدن تمامی خواسته های به حق زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین
۳ـ بازگرداندن همه زندانیان سیاسی از سلول های انفرادی به بند ۳۵۰ اوین
۴ـ دادن ملاقات حضوری خانواده ها با عزیزان در بندشان
۵ـ خواهان تعقیب و مجازات آمرین و مباشرین این جنایت هولناک که حق طبیعی خانواده های زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ و حق عموم ملت ایران است.
Tags: 19 political prisoners of Rajai Shahr prison in Karaj have gone on hunger strike..., english, free, freedom, iran, jonbesh sabz, kalame, layer, nasrin sotoudeh, persian, prison, موسوی, میر حسین موسوی, مشارکت, نسرین ستوده, کلمه, آیت الله موسوی خوئینی, انجمن اسلامی, انجمن اسلامی دانشگاه تهران, ادشیر امیرارجمند, اصلاح طلب, اصلاحات, بیانیه, جنش سبز, جبهه مشارکت سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی, جرس, خاتمی, راه سبز امید, زنان, سخنگوی میرحسین موسوی, شورای هماهنگی, شورای هماهنگی راه سبزامیدار, علی شکوری راد
Timeline Photos
به بهانه ی روز جهانی کارگر
هرچه فکر کردم هیچ بهانه ای برای تبریک به کار گران ایرانی نمیبینم !
کارگری که از ترس بیکاری مجبور به امضائ قرار داد سفید با کار فرما میشود چه تبریکی دارد!
کارگری که مجبور میشود که خفه بشود وهر گونه ظلم بی عدالتی را تن بدهد تا از کار بیرونش نکنند !چه تبریکی دارد !
کارگری که تورم بالای ٦٠ درصد بر زندگی اش حاکم است با بیست وپنج درصد اضافه حقوق چه تبریکی دارد!
کارگری که امنیت شغلی وامنیت مالی وحتی امنیت جانی ندارد چه تبریکی دارد!
کارگری که…
یادی کنیم از ستاربهشتی که جزمظلوم ترین گروه کارگران ایرانی ،(کارگر ان ساختمانی )
کارگرانی که نه بیمه ای دارند ونه اسمی از انها هست،که دیروز شاهد سقوط یکی از انها از طبقه چهارم بودم که متاسفانه باید گفت خوشبختانه مرد وگر نه با هزینه های درمانی خانواده اش هم نابود می شد!
این روز را به کارگران کشور هایی که دارای حقوق اجتماعی وشغلی هستند تبریک میگویم
اسدي جگروند
شنبه ٦ ارديبهشت ١٣٩٢
Tags: english, free, freedom, iran, jonbesh sabz, kalame, layer, nasrin sotoudeh, persian, prison, موسوی, میر حسین موسوی, مشارکت, نسرین ستوده, کلمه, آیت الله موسوی خوئینی, انجمن اسلامی, انجمن اسلامی دانشگاه تهران, ادشیر امیرارجمند, اصلاح طلب, اصلاحات, بیانیه, جنش سبز, جبهه مشارکت سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی, جرس, خاتمی, راه سبز امید, زنان, سخنگوی میرحسین موسوی, شورای هماهنگی, شورای هماهنگی راه سبزامیدار, علی شکوری راد