RSS

Monthly Archives: August 2014

در آستانه‌ ۲۶ مین سالگرد کشتار هزاران جوان دربند سیاسی موسوی تبریزی می‌گوید “خمی…

‫در آستانه‌ ۲۶ مین سالگرد کشتار هزاران جوان دربند سیاسی موسوی تبریزی می‌گوید "خمینی دموکرات بود "!‬


Timeline Photos
در آستانه‌ ۲۶ مین سالگرد کشتار هزاران جوان دربند سیاسی موسوی تبریزی می‌گوید "خمینی دموکرات بود "!

موسوی تبریزی دبیر گروه "اصلاح‌طلب" مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم گفته است که روح‌الله خمینی بر «یک دولت دموکراتیک به معنای کامل» که «برای همه اقلیت‌های مذهبی، به طور کامل آزادی وجود دارد» تأکید داشت.

وی اضافه کرد: «حکومت مدنظر ما جمهوری اسلامی است و در اسلام نیز "آزادی به طور مطلق" وجود دارد "مگر" آنچه به حال ملت و کشور ضرر داشته باشد و موجب مفسده‌ای شود. از این قبیل عبارات در بیان امام فراوارن داریم. امام برای همین انقلاب کرد و به خاطر همین‌ها از مردم دفاع کرد و ایستاد.»

سیدحسین موسوی تبریزی یکی‌ از یاران سید محمد خاتمی همان فردی است که در زمان خمینی، دادستان کل انقلاب بود و با حکم وی، محمد محمدی گیلانی و سیداسدالله لاجوردی هزاران تن پس از محاکمه های پنج دقیقه ای به اعدام محکوم می‌شدند و دختران باکره قبل از اعدام مورد تجاوز قرار می‌گرفتند!


لطفا به صدای یکی‌ از دختران زندانی در این ویدیو گوش کنید:
http://j.mp/PW21vM


و همان فردی است که از سوی روح الله خمینی به عنوان قاضی رسیدگی کننده به پرونده آتش سوزی سینما رکس آبادان منصوب شد تا دست داشتن خمینی و یارانش در آتش سوزی سینما رکس را لاپوشانی نماید!

“بیست و شش سال پیش در چنین روزهایی رژیم جمهوری اسلامی فاجعه انسانی عظیم دیگری را به فرمان روح الله خمینی به مردم ایران تحمیل کرد. در مدتی کمتر از چند هفته جنایتکاران رژیم هزاران نفر از فرزندان رشید مردم ایران را که در زندان ها به سر می بردند، به چوبه های اعدام سپردند. جنایتی که در نوع خود بی نظیر و سال گذشته در مجلس نمایندگان کانادا نیز به عنوان “جنایت علیه بشریت” به رسمیت شناخته شد.”

ماجرای پرونده آتش سوزی سینما رکس آبادان:

سال ۱۳۵۹ از راه رسید و با آن که سیدحسین موسوی تبریزی نماینده مجلس شورای اسلامی بود و بر پایه قانون های خود رژیم ولایت فقیه نمی توانست قاضی باشد از سوی روح الله خمینی به عنوان قاضی رسیدگی کننده به پرونده آتش سوزی سینما رکس آبادان منصوب شد! فشرده داستان سینما رکس آبادان این چنین است که آدم هالو و خل و معتادی به نام حسین تکبعلی زاده به همراه سه تن از یارانش به نام های فرج و فلاح و یدالله در زمان رژیم پادشاهی بر آن می شوند تا برای پیشبرد خواسته های روح الله خمینی و نابودی رژیم پادشاهی و با الهام از هیأت های دینی و سخنرانی های هواداران روح الله خمینی در مسجدهای گوناگون سینما رکس آبادان را آتش بزنند. این چهار تن در شب شنبه ۲۸ مرداد ۱۳۵۷ به سینما رکس آبادان می روند و در حالی که بینندگان داشتند فیلم گوزن ها ساخته مسعود کیمیائی را می دیدند به بخش هائی از سینما بنزین و تینر می پاشند و آتش می زنند. آتش همه جای سینما رکس آبادان را فرا می گیرد و فرج و فلاح و یدالله نیز خفه شده و می سوزند. در این میان ۳۷۷ تن از بینندگان نیز نخست خفه شده و سپس می سوزند. روح الله خمینی نیز چندین آگهی پر آب و تاب بر این پایه که سینما رکس آبادان را رژیم پادشاهی به فرمان محمدرضا پهلوی آتش زده است پخش می کند. هواداران روح الله خمینی نیز در تظاهرات خیابانی شعار می دهند: فاجعه آبادان به دست شاه جلاد! فاجعه آبادان به دست شاه جلاد! فاجعه آبادان به دست شاه جلاد! ……….

حسین تکبعلی زاده دستگیر می شود و تا فروپاشی رژیم پادشاهی در زندان می ماند و هنگام بلبشو و آشوب از زندان می گریزد. حسین تکبعلی زاده آن چنان هالو بود که پس از دیدن نام خودش در فهرست ساواکی های گریخته از دست رژیم جمهوری اسلامی خودش را معرفی کرده و می گوید: من پیرو خط امام خمینی هستم و برای پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی سینما رکس آبادان را آتش زدم! روح الله خمینی هم می بیند که در تنگنای بدی افتاده است! آن آگهی ها و سخنرانی های پر آب و تاب و تظاهرات پر جوش و خروش خیابانی کجا و اعترافات کسی که می گوید: چون من پیرو خط امام خمینی هستم پس سینما رکس آبادان را آتش زدم کجا؟ نخستین کاری که روح الله خمینی می کند این است که فرمان اعدام محمدرضا عاملی وزیر جهانگردی رژیم پادشاهی را می دهد چون محمدرضا عاملی اسناد و مدارک فراوانی درباره آتش زدن سینما رکس آبادان از سوی هواداران روح الله خمینی گردآوری کرده بود. کار دوم روح الله خمینی سپردن پرونده سینما رکس آبادان به سیدحسین موسوی تبریزی و سفارش پنهانی به او برای ماست مالی کردن داستان سینما رکس آبادان بود! سیدحسین موسوی تبریزی نیز در یک دادگاه نمایشی که از یکم تا دوازدهم شهریورماه ۱۳۵۹ به درازا می کشد حسین تکبعلی زاده را به همراه چند تن از کارگزاران رژیم پادشاهی به اعدام محکوم می کند و رسانه های رژیم ولایت فقیه نیز می گویند و می نویسند: عوامل آتش سوزی سینما رکس که از ساواکی ها و کارگزاران رژیم شاهنشاهی بودند اعدام شدند!

روح الله خمینی آن چنان از شیرینکاری سیدحسین موسوی تبریزی در ماست مالی کردن پرونده سینما رکس آبادان خوشش آمد که در آغاز سال ۱۳۶۰ سیدحسین موسوی تبریزی را به سمت دادستان کل کشور به کار گمارد و سیدحسین موسوی تبریزی نیز در تاریخ سه شنبه پنج خرداد ۱۳۶۰ از نمایندگی در مجلس شورای اسلامی کناره گیری کرد و دادستان کل کشور شد. در آن هنگام سیدحسین موسوی تبریزی سی و چهار سال داشت. اندکی پس از به کار گمارده شدن سیدحسین موسوی تبریزی در پست نوین، سازمان مجاهدین خلق ایران در روز شنبه سی خرداد سال ۱۳۶۰ بر علیه رژیم ولایت فقیه جنگ مسلحانه را آغاز کرد و کشتارهای رژیم ولایت فقیه از اعضا و هواداران سازمان های سیاسی ضد رژیم آغاز شدند. درست است که سیدحسین موسوی تبریزی دادستان کل کشور شده بود اما با حفظ سمت به تبریز آمد و از تیرماه ۱۳۶۰ تا پایان شهریورماه ۱۳۶۰ روزانه ده ها تن از زندانیان سیاسی را در بیدادگاه انقلاب اسلامی تبریز در پنج دقیقه محاکمه و به اعدام محکوم می کرد. سپس کارها را در تبریز به آخوند خونخوار علی شجاعی سپرد و دوباره به تهران بازگشت. در تهران قاضی و رئیس دادگاه هنگامی که سیدحسین موسوی تبریزی به پرونده های زندانیان سیاسی رسیدگی می کرد هیچ کاره بودند و جز امضا کردن آنچه که سیدحسین موسوی تبریزی دیکته می کرد کاری نداشتند و با این روال هزاران تن از زندانیان سیاسی در تهران و زندان های اوین و قزلحصار و گوهردشت اعدام شدند.

برای کشتار و سرکوب بهتر در قوه قضائیه رژیم دژخیمان دوزخی به جز دادستانی کل کشور پستی به نام دادستانی کل انقلاب باز شده بود و سیدحسین موسوی تبریزی برای آن که بهتر بکشد و سرکوب کند دادستان کل انقلاب کشور و سررشته دار بزرگ سرکوب و کشتار در همه ایران شد اما سیدحسین موسوی تبریزی علاقه شگفت آوری به کشتار و سرکوب در تبریز و آذربایجان داشت و هر گاه فرصت به دست می آورد به تبریز می آمد و تازیانه ای به دست گرفته و شخصا در شکنجه و اعدام زندانیان سیاسی در تبریز به همراه دژخیمان دیگر شرکت می کرد. برای نمونه یک روز در حالی که کلاشینکفی در دست داشت از یکی از هواداران سازمان مجاهدین خلق به نام اکبر چوپانی خواست که هم توبه نامه بنویسد و هم همه دوستانش را لو بدهد! اکبر چوپانی هم گفت که حتی اگر سرم هم برود حاضر نیستم به دوستانم خیانت کنم. سیدحسین موسوی تبریزی با کلاشینکف چند گلوله به گلو و گردن اکبر چوپانی شلیک کرد. زخم گلوله ها بی درنگ اکبر چوپانی را نکشتند. اکبر چوپانی به زمین افتاد و در حالی که ساعت ها ناله می کرد زجرکش شد.

در همین زمان بود که ۵۹ تن از مخالفان رژیم در فروردین ماه و اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۲ در مهاباد دستگیر و به تبریز فرستاده شدند. آخوند خونخوار علی شجاعی پس از هماهنگی با سیدحسین موسوی تبریزی و با فرمان وی همه ۵۹ تن را در خردادماه سال ۱۳۶۲ بدون محاکمه به اعدام محکوم کرد! چند تن از این ۵۹ تن دانش آموزان کم سن و سال دبیرستانی بودند. نام این ۵۹ تن که در بیدادگاه انقلاب اسلامی تبریز و با حکم آخوند خونخوار علی شجاعی اعدام شدند این چنین است: علی آباده- سیدابراهیم احمدی – محمد ابوبکری – محمدامین احمدی – وفا الیاسی – ابراهیم امینی – یوسف ایازی – خالق بارزانی – غلامرضا بارزی – علی بازیان – علی بانه یان – عبدالله تحریان – منصور جناح – حسن جهانیان – کمال چاوشینی – یوسف حبیب پناه – سلیمان حسن زاده- یوسف حسن زاده- عباس حسینپور – محمد حسینی – کاظم خاتونی – رحمان خضرپور – حسن رحمانیان – خالد رحیم آذر – رحمان رحیمی – کریم رحیمیان – خضر رنگین – محمود ریزیی – سیامک سقزی – محمد سلیمی – سیدمحمود سیدمحمودی – ابوبکر شکری – فریدون شنگه- محمدامین صفا – خالد صفائی – علی صلاحی – کامران ظاهرحجازی – مصطفی عصمتی – محمد علیالی – علی غواره – محمد فارق بازیار – صالح فرهودی – مصطفی فقری – کریم کاوه- کمال کریمی – هژار کریمی – حسین کلهری – احمد کهروبی – علی گلپرست- حسن لاجوردی – صالح مام ابراهیمی – حامد محمود کندو – مقصود محمودی – علی مزنه- محمد مسعودی – انشاء الله نادری – شکری نادری – همایون نیلوفری – عباس یوسفی

مثلث سیدحسین موسوی تبریزی دادستان کل انقلاب اسلامی، سیداسدالله لاجوردی دادستان انقلاب اسلامی مرکز و آخوند محمد محمدی گیلانی رئیس بیدادگاه انقلاب اسلامی تهران هر روز ده ها و گاه صدها تن از زندانیان سیاسی را با محاکمه های پنج دقیقه ای می کشتند …

ادامه مطلب در لینک زیر:
http://j.mp/1lD9Ndu

در تصویر: به دعوت جمعیت دفاع از زندانیان سیاسی ایران در شهر کلن، دهها تن از ایرانیان به مناسبت ۲۶مین سالگرد کشتار زندانیان سیاسی گرد آمدند و با در دست داشتن گل سرخ و پرتاب آن به رود راین یاد قربانیان سال ۶۷ را گرامی داشتند.

 
Leave a comment

Posted by on August 31, 2014 in Uncategorized

 

Tags: , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , ,


Timeline Photos
يكی از كاربران فيسبوك به نام حميد ساكن ونكور كانادا می نويسد: "ستار بهشتی با ماست. او هر روز با ما راه میرود می اندیشد قلم میزند. ستار بهشتی همسفره ماست. من هر روز با ستار بهشتی در حرکتم و مدام سایه قلم او شده ام. او از عائله ماست. ما همراه همیم و با هم در راهیم. راهی پر بلا ولی عشق پیشواست. او حالا ورد زبان ماست . نه فقط به فارسی که اینک فریاد ستار بهشتی به هر زبانی به گوش میرسد. ستار بهشتی اینک مرزهای رباط کریم را در نوردیده و وبلاگ او جهانی شده است. استبداد ولایت فقیه خون او راریخت و خواهر و عزیزانش را داغدار کرد استبداد آخوندی مادر او را تنها و بی یاور گذاشت و نان سفره ساده یک خانواده کارگری را برید. اما اینک نام ستار بهشتی به زندگان جاوید در تاریخ معاصر ما فرا روییده. شعر به نامش می سرایند، داستانها در حقش می نویسند و وبلاگها پر از ستار بهشتی شده است. این کاروان نمی ماند چرا که"هر مرد که بر زمین افتد بر می خیزد زجای او صد مرد اینک که کاروان نمی ماند. من همراه مادر داغدار ستار یهشتی گریستم و بر خاک گورش یوسه زدم. و حتم میدانم که رباط کریم از این درد آگاه است و کارگران کوره پزخانه های اطراف پیام مرکزی ستار را هر ساعت زمزمه می کنند. من تندیس ستار بهشتی را در میدان رباط کریم بنا کردم! "

در تصوير: تجمع هفتگی آزادگان نروژ هر شنبه بعد از ظهر مقابل مقابل ساختمان صلح نوبل
کمپین این هفته ، ویژه تولد ستار بهشتی‌

سالروز تولد ستار بهشتی‌ و چند سوال از علی‌ مطهری

جشن تولد "ستار بهشتی" عصر جمعه ۷ شهریور ۱۳۹۳ با حضور خانواده، شماری از فعالان مدنی، وکلا و دوستان این وبلاگ نویس در خانه مادرش گوهرعشقی در رباط کریم برگزار شد.

نسرین ستوده در این مراسم می‌گوید که «داستان ستار یک داستان شخصی نیست» و باید به «هرگونه کشتار در قالب اعدام و شکنجه در ایران پایان داد».
این وکیل مدافع حقوق بشر گفت: «موضوع ستار درد مشترک سالیان سال همه‌ی ماست.»

در تاریخ ۱۸ مرداد ۱۳۹۳ به دنبال صدور حکم ۳ سال حبس به اتهام قتل شبه عمد برای قاتل ستار بهشتی، کارگر وبلاگ‌نویسی که در زندان بر اثر شکنجه به قتل رسید و اعتراض خانواده او، علی مطهری نماینده مجلس شورای اسلامی، با انتشار یادداشتی در روزنامه شرق، گفت:

«به نظر من، امروز که حکم قضايی صادر شده است بهتر است به آن تمکين شود و اگر خانواده ستار‌ بهشتی ناراضی هستند آن را به خدا واگذار کنند! همين که اين موضوع از طرف آنها و ديگران پيگيری شد برکاتی از نظر اصلاح برخی رفتارها در نظام جمهوری اسلامی داشت.»

حال مایل هستیم از علی‌ مطهری در سالروز تولد ستار بهشتی چند سوال بپرسیم:

اگر قرار بر این است که نا رضایتی از رفتار وحشیانه ماموران یک حکومت و احقاق حقوق پایمال شده قربانیان به خدا واگذار شود، پس چه نیازی به قوه قضاییه، دادگستری، … و مجلسی برای قانون گذاری در یک کشور داریم؟ چرا باید میلیارد‌ها دلار برای این دفتر و دستک و پرسنل قوای مختلف هزینه شود؟ آیا وظیفه نماینده مجلس پیگیری حقوق مردم است یا حواله کردن آنها به خدا؟ آیا علی‌ مطهری حاضر است از همهٔ مزایای مالی‌ نمایندگی‌ برای همیشه چشم پوشی و نیاز‌های روزمره زندگی‌ خانواده خود را به خدا حواله نماید؟

اگر از نظر علی‌ مطهری همین اندازه پیگیری کافی‌ بوده! و "برکاتی" از نظر اصلاح برخی رفتارها در نظام جمهوری اسلامی داشت، پس چرا باز هم ماموران این "حکومت اسلامی" این بار اما در خیابان با پنجه بوکس جهت باجگیری به جان کارگر دیگری افتادند؟

رحمت اله حافظی، رئيس كميسيون سلامت شوراي شهر تهران در جلسه سه شنبه این شورا فاش کرد که ضرب و شتم و کشته شدن "علی چراغی" از سوی ماموران بازیافت منطقه چهار شهرداری تهران به دلیل "باج خواهی" این ماموران رخ داده است.
رحمت اله حافظی در تذکری خطاب به محمدباقر قالیباف شهردار تهران اعلام کرد که "رشوه و باجگیری در شهرداری، دفاتر خدمات الکترونیک و پیمانکاران بیداد می‌کند و شهرداری باید پنبه را از گوش در بیاورید و صدای مردم را بشنود."

و حال مایل هستیم از مردم ایران بپرسیم آیا به نظر شما میبایست به حرف‌های علی‌ مطهری یکی‌ از فعالین کمپین انتخاباتی حسن روحانی گوش سپرد و راه تمکین در مقابل حکومت را برگزید یا به گفته نسرین ستوده «داستان ستار یک داستان شخصی نیست» و باید به «هرگونه کشتار در قالب اعدام و شکنجه در ایران پایان داد»؟

 
Leave a comment

Posted by on August 31, 2014 in Uncategorized

 

Tags: , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , ,

دختران شین‌آباد در پاستور: وعده وعید شفاهی را نمی‌پذیریم

‫دختران شین‌آباد در پاستور: وعده وعید شفاهی را نمی‌پذیریم‬


Timeline Photos
دختران شین‌آباد در پاستور: وعده وعید شفاهی را نمی‌پذیریم

***بی اعتنايی دولت "تدبير و اميد" نسبت به درد و رنج دختران شين آباد در حاليست كه جواد ظریف در تماس تلفنی با "خالد مشعل" رهبر سیاسی حماس آمادگی برای درمان مجروحان، ارسال كمك های انسان دوستانه!!! و كمك به بازسازی غزه را اعلام كرده است! ***

دختران شین‌آباد بهمراه خانواده‌هایشان بار دیگر به نشانه‌ی اعتراض به وعده وعید مسولین و عدم رسیدگی به وضعیتشان در مقابل دقتر حسن روحانی تجمع کردند.

به گزارش آژانس خبررسانی کُردپا، بعد از ظهر امروز، هشتم شهریورماه خیابان پاستور در پایتخت شاهد تحصن مجدد ١٢ دختربچه کُرد علیه قول‌های عمل نکرده‌ی مسئولان حکومتی بود.

آمنه راک، دانش‌آموز ابتدایی مدرسه‌ی شین‌آباد پیرانشهر علت این تجمع اعتراضی را "عدم رسیدگی به وضعیت خود و دوستانش و نیز عدم پاسخ‌دهی مسئولان" عنوان کرده است.

وی در گفتگو با خبرگزاری فارس اعلام کرد: "مستمری و حق بیکاری پدر و مادرانمان را پس از گذشت ٢ سال از آن حادثه پرداخت نمی‌کنند و جوابی هم نمی‌دهند".

همچنین جلال مردای، سخنگوی دانش آموزان شین‌آبادی در گفتگو با خبرآنلاین گفته: "درخواست ما این است که تنها با شخص رئیس جمهوری و یا آقای نوبخت نشست داشته‌باشیم اگر قرار باشد مانندگذشته شفاهی وعده بدهند را نمی‌پذیرم و تا زمانی که خواسته ما به عمل نزدیک شود اینجا می‌مانیم".

تاکنون ٥ بار این دختران بهمراه خانواده‌های خود در مقابل ریاست جمهوری و مقابل وزارت آموزش و پرورش تجمع‌کرده‌‌اند اماهنوز هیچ یک از مطالبات آنان محقق نشده است.

خانواده‌ها و دختران شین‌آباد امروز شنبه با شعار "به کدامین گناه سوخته شدم؟ من دختر هستم قرار بود آینده‌ساز کشورم باشم" مقابل نهاد ریاست جمهوری حضور یافتند.

روز پانزدهم آذرماه سال ٩١، ٣٧ دانش‌آموز دختر مدرسه‌ی ابتدایی به دلیل آتش‌سوزی کلاس درسشان در روستای شین‌آباد از توابع شهرستان مرزی پیرانشهر در استان آذربایجان‌غربی دچار سوختگی شدند که بر اثر این حادثه دو تن از این دانش آموزان به نام‌های "سیران یگانه" و "سارینا رسول‌زاده" جان باختند.

 
Leave a comment

Posted by on August 30, 2014 in Uncategorized

 

Tags: , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , ,


Timeline Photos
شکنجه و اعدام در ایران را متوقف کنید

تجمع هفتگی آزادگان نروژ هر شنبه بعد از ظهر مقابل مقابل ساختمان صلح نوبل
کمپین این هفته ، ویژه تولد ستار بهشتی‌

سالروز تولد ستار بهشتی‌ و چند سوال از علی‌ مطهری

جشن تولد "ستار بهشتی" عصر جمعه ۷ شهریور ۱۳۹۳ با حضور خانواده، شماری از فعالان مدنی، وکلا و دوستان این وبلاگ نویس در خانه مادرش گوهرعشقی در رباط کریم برگزار شد.

نسرین ستوده در این مراسم می‌گوید که «داستان ستار یک داستان شخصی نیست» و باید به «هرگونه کشتار در قالب اعدام و شکنجه در ایران پایان داد».
این وکیل مدافع حقوق بشر گفت: «موضوع ستار درد مشترک سالیان سال همه‌ی ماست.»

در تاریخ ۱۸ مرداد ۱۳۹۳ به دنبال صدور حکم ۳ سال حبس به اتهام قتل شبه عمد برای قاتل ستار بهشتی، کارگر وبلاگ‌نویسی که در زندان بر اثر شکنجه به قتل رسید و اعتراض خانواده او، علی مطهری نماینده مجلس شورای اسلامی، با انتشار یادداشتی در روزنامه شرق، گفت:

«به نظر من، امروز که حکم قضايی صادر شده است بهتر است به آن تمکين شود و اگر خانواده ستار‌ بهشتی ناراضی هستند آن را به خدا واگذار کنند! همين که اين موضوع از طرف آنها و ديگران پيگيری شد برکاتی از نظر اصلاح برخی رفتارها در نظام جمهوری اسلامی داشت.»

حال مایل هستیم از علی‌ مطهری در سالروز تولد ستار بهشتی چند سوال بپرسیم:

اگر قرار بر این است که نا رضایتی از رفتار وحشیانه ماموران یک حکومت و احقاق حقوق پایمال شده قربانیان به خدا واگذار شود، پس چه نیازی به قوه قضاییه، دادگستری، … و مجلسی برای قانون گذاری در یک کشور داریم؟ چرا باید میلیارد‌ها دلار برای این دفتر و دستک و پرسنل قوای مختلف هزینه شود؟ آیا وظیفه نماینده مجلس پیگیری حقوق مردم است یا حواله کردن آنها به خدا؟ آیا علی‌ مطهری حاضر است از همهٔ مزایای مالی‌ نمایندگی‌ برای همیشه چشم پوشی و نیاز‌های روزمره زندگی‌ خانواده خود را به خدا حواله نماید؟

اگر از نظر علی‌ مطهری همین اندازه پیگیری کافی‌ بوده! و "برکاتی" از نظر اصلاح برخی رفتارها در نظام جمهوری اسلامی داشت، پس چرا باز هم ماموران این "حکومت اسلامی" این بار اما در خیابان با پنجه بوکس جهت باجگیری به جان کارگر دیگری افتادند؟

رحمت اله حافظی، رئيس كميسيون سلامت شوراي شهر تهران در جلسه سه شنبه این شورا فاش کرد که ضرب و شتم و کشته شدن "علی چراغی" از سوی ماموران بازیافت منطقه چهار شهرداری تهران به دلیل "باج خواهی" این ماموران رخ داده است.
رحمت اله حافظی در تذکری خطاب به محمدباقر قالیباف شهردار تهران اعلام کرد که "رشوه و باجگیری در شهرداری، دفاتر خدمات الکترونیک و پیمانکاران بیداد می‌کند و شهرداری باید پنبه را از گوش در بیاورید و صدای مردم را بشنود."

و حال مایل هستیم از مردم ایران بپرسیم آیا به نظر شما میبایست به حرف‌های علی‌ مطهری یکی‌ از فعالین کمپین انتخاباتی حسن روحانی گوش سپرد راه تمکین در مقابل حکومت را برگزید یا به گفته نسرین ستوده «داستان ستار یک داستان شخصی نیست» و باید به «هرگونه کشتار در قالب اعدام و شکنجه در ایران پایان داد»؟

 
Leave a comment

Posted by on August 30, 2014 in Uncategorized

 

Tags: , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , ,


Timeline Photos
سالروز تولد ستار بهشتی‌ و چند سوال از علی‌ مطهری

جشن تولد "ستار بهشتی" عصر جمعه ۷ شهریور ۱۳۹۳ با حضور خانواده، شماری از فعالان مدنی، وکلا و دوستان این وبلاگ نویس در خانه مادرش گوهرعشقی در رباط کریم برگزار شد.

نسرین ستوده در مراسمی که در روز تولد ستار بهشتی با حضور شماری از فعالان مدنی و حقوق بشر در منزل گوهر عشقی، مادر این وبلاگ‌نویس کشته‌شده برگزار شد، می‌گوید که «داستان ستار یک داستان شخصی نیست» و باید به «هرگونه کشتار در قالب اعدام و شکنجه در ایران پایان داد».
این وکیل مدافع حقوق بشر گفت: «موضوع ستار درد مشترک سالیان سال همه‌ی ماست.»

در تاریخ ۱۸ مرداد ۱۳۹۳ به دنبال صدور حکم ۳ سال حبس به اتهام قتل شبه عمد برای قاتل ستار بهشتی، کارگر وبلاگ‌نویسی که در زندان بر اثر شکنجه به قتل رسید و اعتراض خانواده او، علی مطهری نماینده مجلس شورای اسلامی، با انتشار یادداشتی در روزنامه شرق، گفت:

«به نظر من، امروز که حکم قضايی صادر شده است بهتر است به آن تمکين شود و اگر خانواده ستار‌ بهشتی ناراضی هستند آن را به خدا واگذار کنند! همين که اين موضوع از طرف آنها و ديگران پيگيری شد برکاتی از نظر اصلاح برخی رفتارها در نظام جمهوری اسلامی داشت.»

حال مایل هستیم از علی‌ مطهری در سالروز تولد ستار بهشتی چند سوال بپرسیم:

اگر قرار بر این است که نا رضایتی از رفتار وحشیانه ماموران یک حکومت و احقاق حقوق پایمال شده قربانیان به خدا واگذار شود، پس چه نیازی به قوه قضاییه، دادگستری، … و مجلسی برای قانون گذاری در یک کشور داریم؟ چرا باید میلیارد‌ها دلار برای این دفتر و دستک و پرسنل قوای مختلف هزینه شود؟ آیا وظیفه نماینده مجلس پیگیری حقوق مردم است یا حواله کردن آنها به خدا؟ آیا علی‌ مطهری حاضر است از همهٔ مزایای مالی‌ نمایندگی‌ برای همیشه چشم پوشی و نیاز‌های روزمره زندگی‌ خانواده خود را به خدا حواله نماید؟

اگر از نظر علی‌ مطهری همین اندازه پیگیری کافی‌ بوده! و "برکاتی" از نظر اصلاح برخی رفتارها در نظام جمهوری اسلامی داشت، پس چرا باز هم ماموران این "حکومت اسلامی" این بار اما در خیابان با پنجه بوکس جهت باجگیری به جان کارگر دیگری افتادند؟

رحمت اله حافظی، رئيس كميسيون سلامت شوراي شهر تهران در جلسه سه شنبه این شورا فاش کرد که ضرب و شتم و کشته شدن "علی چراغی" از سوی ماموران بازیافت منطقه چهار شهرداری تهران به دلیل "باج خواهی" این ماموران رخ داده است.
رحمت اله حافظی در تذکری خطاب به محمدباقر قالیباف شهردار تهران اعلام کرد که "رشوه و باجگیری در شهرداری، دفاتر خدمات الکترونیک و پیمانکاران بیداد می‌کند و شهرداری باید پنبه را از گوش در بیاورید و صدای مردم را بشنود."

و حال مایل هستیم از مردم ایران بپرسیم آیا به نظر شما میبایست به حرف‌های علی‌ مطهری یکی‌ از فعالین کمپین انتخاباتی حسن روحانی گوش سپرد راه تمکین در مقابل حکومت را برگزید یا به گفته نسرین ستوده «داستان ستار یک داستان شخصی نیست» و باید به «هرگونه کشتار در قالب اعدام و شکنجه در ایران پایان داد»؟

 
Leave a comment

Posted by on August 30, 2014 in Uncategorized

 

Tags: , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , ,

دادگاه انتظامی وکلا رای به تمدید پروانه وکالت نسرین ستوده داد

‫دادگاه انتظامی وکلا رای به تمدید پروانه وکالت نسرین ستوده داد


Timeline Photos
دادگاه انتظامی وکلا رای به تمدید پروانه وکالت نسرین ستوده داد

شعبه‌ی اول دادگاه انتظامی وکلا، درخواست دادستانی تهران برای تعلیق پروانه‌ی وکالت نسرین ستوده، وکیل مدافع حقوق بشر را رد کرد.

رضا خندان، همسر خانم ستوده، ساعتی قبل، با اعلام این خبر در صفحه‌ی فیسبوک شخصی‌اش نوشت که بر اساس حکمی که امروز شنبه (۸ شهریور-۳۰ آگِست) ابلاغ شده، این وکیل دادگستری هم‌چنان می‌تواند به حرفه‌ی خود، "وکالت" ادامه دهد.

جلسه رسیدگی به شکایت معاون دادستان تهران و سرپرست "دادسرای شهید مقدس" (اوین) از نسرین ستوده، روز یکشنبه گذشته (۲ شهریور-۲۴ آگست) در محل کانون وکلای دادگستری مرکز برگزار شد و در جریان آن، خانم ستوده گفت که در دفاع از زندانیان سیاسی و قربانیان نقض حقوق بشر، تنها به سوگندنامه‌ای که در زمان دریافت پروانه‌ی وکالت امضا کرده بود عمل کرده، و در درستی کارش، «لحظه‌ای تردید نداشته و ندارد».

نسرین ستوده روز ۱۳ شهریور ۱۳۸۹ به اتهام “اقدام علیه امنیت ملی” و “تبلیغ علیه نظام” بازداشت و بعدها در دادگاه به ۶ سال حبس تعزیری، ۲۰ سال محرومیت از وکالت و ۱۰ سال ممنوعیت خروج از کشور محکوم شد.

در این میان، حکم محرومیت او از وکالت نیز با توجه به عدم صلاحیت دادگاه انقلاب برای صدور حکم در این خصوص، مورد قبول دادگاه انتظامی وکلا قرار نگرفت و خود این دادگاه، مسوول رسیدگی به این پرونده شد.

منبع: تقاطع

 
Leave a comment

Posted by on August 30, 2014 in Uncategorized

 

Tags: , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , ,

گزارش کوتاهی از افتتاح تالار رودکی در سال ۱۳۴۶ به همراه یک رقص زیبای آذری اجرا ش…

‫گزارش کوتاهی از افتتاح تالار رودکی در سال ۱۳۴۶
به همراه یک رقص زیبای آذری اجرا شده دراین تالار

اما اکنون این تالار در نظام جمهوری اسلامی ، "تالار وحدت" نام گرفته و غالباً برای مراسم تشیع جنازه هنرمندان استفاده میشود. و سیمین بهبهانی نیز گفته بود مبادا از جلوی این تالار دولتی آبرو‌باخته راهم بیندازید …

فریبرز رییس‌دانا کانون نویسندگان پیش از مراسم تشیع جنازه سیمین بهبهانی در صفحه فیسبوک خود با اعلام اینکه در مراسم تشییع شرکت نمی‌کند نوشت:

« در مراسم فردا و هیچیک از مراسم تحمیلی ریاکارانه از این دست شرکت نخواهیم کرد. متأسفانه زور ما نرسید به فرزندانت یادآور شویم شأن پرکرامت و آزاده و مستقل تو را. تو بودی که گفتی مبادا مرا به امامزاده طاهر نبرید، مبادا بیاوریدم در این بهشت زهرای عزازده و مبادا از جلوی این تالار دولتی آبرو‌باخته راهم بیندازید. فرزندان نازنین‌ات این را خوب می‌دانستند، تمام تلاششان را هم کردند، اما ناگهان تسلیم شدند.»‬


‫گزارش کوتاهی از افتتاح تالار رودکی در سال ۱۳۴۶‬

‫گزارش کوتاهی از افتتاح تالار رودکی در سال ۱۳۴۶به همراه یک رقص زیبای آذری اجرا شده دراین تالاراما اکنون این تالار در نظام جمهوری اسلامی ، "تالار وحدت" نام گرفته و غالباً برای مراسم تشیع جنازه هنرمندان استفاده میشود. و سیمین بهبهانی نیز گفته بود مبادا از جلوی این تالار دولتی آبرو‌باخته راهم بیندازید …فریبرز رییس‌دانا کانون نویسندگان پیش از مراسم تشیع جنازه سیمین بهبهانی در صفحه فیسبوک خود با اعلام اینکه در مراسم تشییع شرکت نمی‌کند نوشت: « در مراسم فردا و هیچیک از مراسم تحمیلی ریاکارانه از این دست شرکت نخواهیم کرد. متأسفانه زور ما نرسید به فرزندانت یادآور شویم شأن پرکرامت و آزاده و مستقل تو را. تو بودی که گفتی مبادا مرا به امامزاده طاهر نبرید، مبادا بیاوریدم در این بهشت زهرای عزازده و مبادا از جلوی این تالار دولتی آبرو‌باخته راهم بیندازید. فرزندان نازنین‌ات این را خوب می‌دانستند، تمام تلاششان را هم کردند، اما ناگهان تسلیم شدند.»‬

 
Leave a comment

Posted by on August 24, 2014 in Uncategorized

 

Tags: , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , ,

نسرین ستوده بر مزار سیمین بهبهانی عکاس: داود قهردار/ایسنا

‫نسرین ستوده بر مزار سیمین بهبهانی
عکاس: داود قهردار/ایسنا‬

 
Leave a comment

Posted by on August 24, 2014 in Uncategorized

 

Tags: , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , ,

دكتر محمد ملكی: این نوشته را به کسانی تقدیم می‌کنم که می‌پنداشتند مار، کبوتر می‌…

‫دكتر محمد ملكی: این نوشته را به کسانی تقدیم می‌کنم که می‌پنداشتند مار، کبوتر می‌زاید

چه می شد، آنها که آگاهانه یا ناآگاهانه با فراموش کردن تجربه های گذشته و علیرغم هشدار دلسوزان دوباره به صندوقهای رأی دل بستند و به کسی که در تمام این ۳۵ سال یکی از عوامل حکومت بود، رأی دادند و پندارگرایانه فکر می کردند روحانی با دیگران تفاوت دارد و به وعده های خود عمل می کند، می اندیشیدند که ریشه اصلی مشکلات از کجاست؟ پس از گذشت یک سال وضع نه تنها بهتر که روز به روز بدتر می شود. از حقوق بشر و وعده های داده شده خبری نیست، زندانها مملو از روزنامه نگاران و دانشجویان دگراندیش است، اعدام ها به وضع وحشتناکی افزایش یافته، رفتار با زندانیان سیاسی بد و بدتر شده، حادثهٔ کم سابقهٔ حمله به بند ۳۵۰ در این دوران اتفاق افتاده و با همهٔ وعده-ها، عاملین این جنایت نه تنها تنبیه نشدند بلکه روز به روز به فشار بر زندانیان بی گناه می افزایند. اثر دخالت ها در عراق و سوریه به نتایج وحشتناکی رسیده و حوادث مرگبار دیگر که مردم ما شاهد آن بودند از جمله به سخره گرفتن حقوق بشر از سوی مقامات عالی کشور، …‬


Timeline Photos
یک سال گذشت: ریشه مشکلات کجاست؟ – دکتر محمد ملکی‌

چه می‌شد؟ اگر دوستداران آقای روحانی به جای اینکه منتقدین امثال من را متهم به تضعیف دولت و بهانه دادن به دست مخالفین کنند کمی انصاف به خرج می‌دادند تا بر آنها معلوم گردد این نتیجه اعمال و رفتار مماشات گرایانه خود دولت است که آنرا تضعیف می‌کند نه نقدکنندگان حاکمیت؟
این نوشته را به کسانی تقدیم می‌کنم
که می‌پنداشتند مار، کبوتر می‌زاید
در روزگار پر حرفی‌ها و وراجی‌های نفرت‌انگیز، دلم از این همه سکوت و نگفتن آنچه باید گفت گرفته، در روزگار غربت «کلام» باید به جستجوی جایی، وسیله‌ای، بهانه‌ای نشست برای گفتن، حق گفتن؛
امّا وقتی نمی‌گذارند بگویی، وقتی دهانت را بسته و زبانت را بریده‌اند، نه با دهان و زبان
که با چشمها، دست‌ها و رگهایت، باید فریاد کنی
هموطنان، عزیزان من،
چه می‌شد، اگر پس از گذشت هزاران سال از عمر پر ماجرای سرزمین اجدادی ما و از سر گذراندن دوران سیاه حاکمیت جباران داخلی و هجوم و کشتار و وحشی‌گری و تسلط اقوام بیگانه می‌اندیشیدیم که چرا چنین شد؟
چه می‌شد اگر از تاریخِ پر فراز و نشیب کشور عزیزمان درس و عبرت می‌گرفتیم تا با بازخوانی حوادثی که بر ما رفت، پس از هر هجوم تلخ بیگانگان یا کشتار و جنایات آدم‌کشان و استبدیان داخلی، فریاد اعتراض سر می‌دادیم و خواب راحت و آرام جنایتکاران را آشفته می‌ساختیم؟
چه می‌شد، اگر در همین دهه‌های اخیر پس از هر پیروزی و شکست دنبال ریشه‌ها می‌رفتیم و با متهم کردن این و آن، مسؤولیت را از دوش خویش برنمی‌افکندیم و در انتظار نمینشستیم و علیه بی‌داد میشوریدیم و به جای غُرغُرهای بیحاصل فریاد برمی آوردیم و هر یک تقصیر را به گردن دیگری نمی انداختیم؟
چه می شد، آنها که آگاهانه یا ناآگاهانه با فراموش کردن تجربه های گذشته و علیرغم هشدار دلسوزان دوباره به صندوقهای رأی دل بستند و به کسی که در تمام این ۳۵ سال یکی از عوامل حکومت بود، رأی دادند و پندارگرایانه فکر می کردند روحانی با دیگران تفاوت دارد و به وعده های خود عمل می کند، می اندیشیدند که ریشه اصلی مشکلات از کجاست؟ پس از گذشت یک سال وضع نه تنها بهتر که روز به روز بدتر می شود. از حقوق بشر و وعده های داده شده خبری نیست، زندانها مملو از روزنامه نگاران و دانشجویان دگراندیش است، اعدام ها به وضع وحشتناکی افزایش یافته، رفتار با زندانیان سیاسی بد و بدتر شده، حادثهٔ کم سابقهٔ حمله به بند ۳۵۰ در این دوران اتفاق افتاده و با همهٔ وعده-ها، عاملین این جنایت نه تنها تنبیه نشدند بلکه روز به روز به فشار بر زندانیان بی گناه می افزایند. اثر دخالت ها در عراق و سوریه به نتایج وحشتناکی رسیده و حوادث مرگبار دیگر که مردم ما شاهد آن بودند از جمله به سخره گرفتن حقوق بشر از سوی مقامات عالی کشور، به بازی گرفتن قوانین خودساخته و محکومیت های طولانی مدّت و در این اواخر محکومیت استادان از جمله دکتر صادق زیبا کلام، دکتر هادی اسماعیل زاده و حمله و هجوم به منزل دکتر رفیعی و اهانت به همسر و دختر ایشان که اینها همه در زمان ریاست جمهوریِ کسی صورت گرفته که وعده ی استقلال دانشگاهها را داده بود. چه می‌شد اگر آن‌ها که به وعده‌های روحانی امید بسته بودند، دست به اعتراض می زدند؟
چه می شد، اگر جناب رئیس جمهور در برابر حکم های بدون حساب و سنگین قضات دادگاه ها به عنوان مسؤول و ناظر بر سه قوه یکبار به این گستاخی قضات و اعمال خلاف و ضد حقوق بشری مأمورین وزارت اطّلاعات و اطّلاعات سپاه و دیگر اطّلاعاتی ها که سرنوشت مردم را در دست گرفته اند اعتراض می کرد و از حق مظلومین دفاع می نمود؟
چه می شد، وقتی قاضی صلواتی پس از آنهمه خشونت با دستگیرشدگان و آن احکام مسخره، روزی که حکم دور از انصاف و مروت و انسانیت را در مورد جوان دلسوخته و زحمتکش و فرهیخته آقای روئین عطوفت، به جرم تشکیل جلسات ماهانه ی فرهنگی در منزلش و جذب تعداد محدودی از فرهنگ دوستان در آنجا، حکم ۱۱ سال زندان برایش صادر کرد، جناب رئیس جمهور تقاضای او را برای یک دیدار چند دقیقه ای می پذیرفت و به حرفهای یک هموطن مظلوم گوش فرا می داد و از حق ضایع شده او دفاع می کرد؟
چه می شد: اگر آقای روحانی به جای آمارهای پوچ و ادّعای بهبود وضع معیشتی مردم، واقعیت ها را اعلام می کرد که مردم در چه شرایط فلاکت باری زندگی می کنند و فقر و فساد و فحشاء و بیکاری بیشتر از گذشته شده (به گفته مقامات بالای نظام) و گرانی بیداد می کند و حالت روانی جامعه به گونه ایست که اعلام می کنند در عرض دو ماه اوّل سال ۹۳ حدود ۱۰۴ هزار نزاع ثبت شده در کلانتری ها وجود دارد.
چه می شد؟ اگر آقای روحانی به جای گفتن این جمله ی دروغ که حمایت مردم از دولت بیشتر شده، نتیجه رفراندوم واقعی قبول یا رد یارانه ها را به خاطر می آورند که با تمام تبلیغات وسیع رسانه های دولتی و فتوای مراجع ساکن حوزه ها و وعده و وعیدهای توخالی، ۷۳ میلیون نه گفتند و تنها ۲.۵ میلیون آری، یعنی بیش از ۹۰ درصد عدم اعتماد خود به دولت و نارضایتی خویش از وضع اقتصادی را اعلام کردند و این امر را نتیجه عدم اعتماد به دولت دانستند.
چه می شد؟ اگر دوستداران آقای روحانی به جای اینکه منتقدین امثال من را متهم به تضعیف دولت و بهانه دادن به دست مخالفین کنند کمی انصاف به خرج می دادند تا بر آنها معلوم گردد این نتیجه اعمال و رفتار مماشات گرایانه خود دولت است که آنرا تضعیف می کند نه نقدکنندگان حاکمیت؟
راستی چه می شد: اگر دولت آقای روحانی دست از این شعار بی معنی برمی‌داشت که آنچه در نقض حقوق بشر و تجاوز به مردم صورت می گیرد ربطی به دولت ندارد و قوه ی قضائیه و مجلس و مقامات غیر مسؤول هستند که جلوی پای حکومت سنگ می اندازند و همانند مصدق بزرگ که در برابر شاه موضع می گرفت و حقایق را با مردم در میان می-گذاشت و ماهیت شاه و اطرافیانش را افشاء می کرد، او هم چنین می نمود؟ چرا جناب روحانی با وجود درخواست های مکرر یکبار این عمل را انجام نداد و نگفت چه کسانی مانع کار او هستند و نگفت او در وزارت اطّلاعات و اطّلاعات سپاه و قدرت های وابسته به رهبری هیچ کاره است و نمی تواند، یا نمی خواهد با «ارباب و مرادش» در بیافتد زیرا در این ۳۵ سال به هر کجا رسیده از برکت وجود ایشان بوده است. چرا که ریشه ی همه فسادها از قدرت مطلقه رهبر و درباریانش ناشی می گردد.
چه می شد وقتی اسرار تقلب گسترده در انتخابات سال ۸۸ و آن کشتارها و جنایت های انجام شده توسط سردار جعفری فاش شد – کاری که نمی توانست جز با موافقت و تأئید آقای خامنه ای صورت گرفته باشد – رئیس جمهور عکس-العمل نشان می‌داد؟ مردم از خود می پرسند آیا تنها همین یک بار انتخابات مهندسی شده، یا آنچه به نام انتخابات در این۳۵ سال در نظام ولایی صورت گرفته این گونه بوده است؟ اگر چنین سؤالی مطرح گردد آن وقت باید به رفراندوم تغییر نظام، مصوبات مجلس خبرگان، قانون اساسی و تمام آنچه به نام رفراندوم یا انتخابات در ایران صورت گرفته خط بطلان کشید و زائیده ی دروغها، دوز و کلک ها و حقه بازیهای رایج در «نظام ولایی» دانست.
و بالاخره چه می شد؟ اگر از مقامات نظام ولایی سؤال می‌شد که درباره برنامه هسته ای تا کی باید مردم ایران نامحرم بمانند و ندانند در پشت درهای بسته چه می گذرد؟ می گویند تاکنون حدود ۲۶۰ میلیارد دلار خرج کارهای مربوط به انرژی اتمی شده و چند برابر زیان های ناشی از اینکار متوجّه ملت ایران گردیده. چرا کسی پاسخگو نیست؟ ملّت ما تا کی باید درد و رنج و فقر و بیچارگی را تحمّل کند؟ آیا بر ندانم کاری ها و هدر دادن اموال عمومی و چپاول ثروت مردم و دزدی و دغلی سرکردگان نظام ولایی پایانی نیست؟ و چه می شدهای بسیار دیگر که در این یک سال باید مطرح می شد و سردمداران نظام ولایی به آنها پاسخ می دادند.
* * *
هموطنان، عزیزان من. حال این سؤال را مطرح کنیم که در این ۳۶ سال که نظام ولایی برپا شده چرا به چنین سرنوشت دردآوری دچار شده ایم و به جستجوی عامل یا عاملان این جهمنی که در ایران برپاست ننشستیم؟
چرا دولت ها در این ۳۶ سال قادر به نجات مملکت نشدند و وضع هر سال خرابتر از پیش شد؟
پس از حدود پانزده سال اقامت آیت الله خمینی در نجف اشرف با امکاناتی که در اختیار اطرافیان ایشان بود، مصلحت بر این قرار گرفت که آقای خمینی به پاریس منتقل گردد تا امکانات تبلیغاتی وسیعی در اختیارشان قرار گیرد و رسانه-های جهانی در مطرح کردن ایشان به عنوان رهبر یکتای مردم ایران از هیچ کوششی دریغ نکنند و او را به عنوان یک «قدیس» که می تواند با برنامه ها و افکارش ایران را به بهشت روی زمین تبدیل کند معرفی کنند و آقای خمینی به خبرنگاران خارجی چنین تفهیم کند که پس از بازگشت او به ایران دیگر از ظلم و خشونت و استبداد و شکنجه و زندان و آنچه مغایر آزادی مردم است خبری نخواهد بود و عدالت به طور کامل اجرا می گردد. در هر حال پس از آماده سازی شرایط برای ورود ایشان به ایران به عنوان رهبر بلامنازع بالاخره آقای خمینی وارد فرودگاه مهرآباد گردید. و از این لحظه ماجرا آغاز شد.
امّا در مدت ورود آقای خمینی تا تغییر نظام روشن شد که این مرد آن مرد نیست؛ خشونت و کشت و کشتاری که از روز اوّل آغاز شد، نشانگر این واقعیت است که قدرت مطلقه، مادر فساد است. حدود ۱۰ سال ملت در آتشی که آقای خمینی و یاران وفادارش برپا کردند سوختند و نابودی حرث و نسل مفهومِ واقعی یافت. آیت اله خمینی پس از ده سال گسترش خرافات، خون و خشونت و جنگ و خونریزی و کشتار و یکه تازی در همه ی امور به سرای دیگر رفت تا جوابگوی اعمالش باشد. پس از فوت آقای خمینی میراث خواران نظام ولایی به تکاپو افتادند تا با انتخاب جانشین، نظام را به هر صورت حفظ کنند.
شعبده بازیها و دروغ و دغل هایی در مجلس خبرگان پیش آمد و مطالبی نقل و قول شد که این روزها گوشه هایی از آن افشاء گردیده است. بالاخره آقای خامنه ای با تکیه بر تغییراتی که در قانون اساسی داده شده بود به عنوان ولی مطلق فقیه با اکثریت رأی کسانی که نام نمایندگان خبرگان بر خود نهاده بودند برگزیده شد. صلاحیت آقای خامنه ای از همان روزها، هم از نظر فقهی و هم سیاسی و تقوایی زیر سؤال رفت. تعدادی از مراجع، به اعلمیت، مرجعیت و تقوایی که لازمه ی این مسؤولیت بزرگ بود اشکال وارد می کردند. از جمله مرجع بزرگ آیت الله منتظری که در سالهای پایانی عمر ضمن پاسخ به بعضی سؤالات در کتابی به نام انتقاد از خود (عبرت و وصیت) که چند ماه قبل از وفات مطالب این کتاب را مورد تأئید قرار داده اند، در جائی نوشته اند:
«تا زمانی که من قائم مقام و جانشین مرحوم آیت اله خمینی طاب ثراه بودم، هیچگاه از ولایت فقیه به شکلی که اکنون ارائه می شود دفاع نکردم من در آن زمان بیش از همه ی مسؤولان بر آزادی بیان و آزادی احزاب ـ حتّی احزاب مخالف ـ و دفاع از حقوق مردم تأیید داشتم و نسبت به برخورد با کسانی که اصلِ ولایت فقیه و حکومت دینی را نیز قبول نداشتند معترض بودم.» (۱)
در جای دیگر می‌گوید:
«نظریه ی ولایت مطلقه ی فقیه با مسائل فقهی اینجانب نیز منطبق نبود، زیرا نظریهٔ نصب را که مستلزم ولایت مطلقه ی فقیه است، در همان زمان در درس های رسمی خود مردود شمردم و همان موقع درس های من چاپ و منتشر شد کسانی باید به ولایت مطلقهٔ فقیه ملتزم شوند که نصب بالفعل فقها را در زمان غیبت توسط امام معصوم علیه السلام در مقامِ ثبوت و اثبات پذیرفته باشند.» (۲)
و در جای دیگر در جواب اعتقاد به نصب می گوید:
«بنابراین گرچه در اوایل انقلاب و هنگام تدوین قانون اساسی به نظریه ی نصب تمایل داشته ام، امّا بازگشت از این نظریه و ارائهٔ نظریهٔ انتخاب ـ که زیربنای نظریات بعدی من بوده ـ در زمان قائم مقامی اینجانب بوده است» (۳)
و نهایتاً نظر آقای منتظری در مورد مرجعیت آقای خامنه ای را بازخوانی میکنم:
«اولاً از کسانی که خود را برای مرجعیت مطرح کرده اند کسی را نمی شناسم که آقای خامنه ای در رتبهٔ علمی او باشد؛ و این امر بر اهل فضل پوشیده نیست. ثانیاً به نظر من شروع یا تشدید ادّعای مرجعیت برخی از افراد بعد از مطرح شدن مرجعیت آقای خامنه ای بود، و بسیاری از آنان با خود فکر می کردند مگر مرتبهٔ علمی و فقهی ما از ایشان کمتر است؟ پس وقتی ایشان را در حد مرجعیت مطرح می کنند ما که از نظر علمی بالاتر از ایشان هستیم اشکالی ندارد که ادّعای مرجعیت کنیم.
ثالثاً ادّعای مرجعیت از سوی آقای خامنه ای که قدرتِ حاکمیّت را در دست دارند با افراد دیگر تفاوت اساسی دارد، اِشکال اصلی به ایشان ـ به جز عدم صلاحیت علمی در حد مرجعیت آن است که چرا در این راستا از ابزارهای حکومتی مثل وزارت اطّلاعات بهره گیری می شود و با استفاده از دستگاههای تبلیغاتی زیر نظر ایشان و تهدید و تطمیع، جمعی از علما به این امر اقدام شده و بدعتی ناپسند در مرجعیت شیعه بنا شده است و حتّی مرجعیت را به داخل و خارج از ایران تقسیم کردند؛ در حالی که مرجعیت شرایط خاص خود را دارد و ایرانی و خارجی بودنِ مقلدانِ مراجع در آن تأثیرگذار نیست. همچنین ایشان با استفاده از قدرت خود در حوزه-های علمیه مستقیماً دخالت کردند به گونه ای که برای خود نقشی انحصاری قائل شدند.» (۴)
هموطنان، عزیزان من؛
به نظرات آیت اله منتظری در مورد آقای خامنه ای درست توجّه بفرمائید. ایشان آقای خامنه ای را نه از جهت اعلم بودن و نه از جهت مرجعیت و نه از جهت تقوا و مدیریت که از برجسته ترین ویژگیهای یک ولی فقیه باید باشد صاحب صلاحیت نمی داند. در قانون اساسی نظام ولایی که باید مورد تأیید آقایان باشد آمده که عدالت و تقوا از لوازم رهبری است. بینش صحیح سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت، مدیریت، صلاحیت علمی لازم برای افتاء در ابواب مختلف فقه از شرایط و صفات رهبری است. یک نظر اجمالی به آنچه در این ۲۵ سال رهبری آقای خامنه ای بر سر ملک و ملت آمده پاسخ گویایی بر صلاحیت یا عدم صلاحیت ایشان است.
کارکرد آقای خامنه ای در مسائل داخلی و خارجی می تواند همه چیز را روشن کند. نمی توان باور کرد که در سیاست داخلی وضع امروز کشور و در سیاست خارجی وضع منطقه زاییده‌ی راهنمائیها و تفکرات ایشان نباشد. کدام سیاست است که داعش ها را در گوشه کنار جهان اسلام به وجود می آورد تا جهان به خاک و خون کشیده شود؟
از مدیریت ایشان همین کافی است که اخیراً مدارک سخنرانی سردار جعفری در مورد انتخابات ۸۸ و کشتار مردم و تقلب در انتخابات و دستگیری هزاران جوان و دانشجو که تعدادی از آنها هنوز در زندان به سر می برند و حصر سه نفر از بزرگان نظام افشا شد و همه این اعمال مورد تأیید آقای خامنه ای بوده است. سخنرانیها و حمله به این و آن همه نشانگر یک مدیریت غیر مسؤول در رأس مملکت است که از صلاحیت کافی برای اداره ی کشور بزرگ ایران برخوردار نیست.
هموطنان، عزیزانم، نسل جوان آگاه و دلسوز؛
در چنین شرایطی چه باید کرد؟ همانطور که بسیاری از دلسوزان وطن عزیزمان تاکنون اعلام کرده اند آقای سید علی خامنه ای در بیش از ۲۵ سال که به عنوان ولی مطلق فقیه امور دینی و اجتماعی کشور را در دست گرفته در برابر کسی پاسخگو نبوده است و روز به روز وضع ملک و ملّت بدتر شده و تغییرات ظاهری دولت ها هم هیچ دردی را دوا نکرده است. باید تغییرات اساسی و زیربنایی به وجود آید و باید نظام ولایی به نظامی مردمی تبدیل شود، باید به جای یک نفر، مردم تصمیم گیرنده ی امور خود باشند. باید آقای خامنه ای ضمن گزارش کار ۲۵ ساله به مردم شرایطی فراهم سازد که ملّت حاکم بر سرنوشت خود گردند و تا چنین نشود، تغییر رؤسای جمهور و رفتن این و آمدن آن دردی را دوا نمی کند. همانگونه که در یک سال گذشته شاهد آن بودیم ایران عزیز نیاز به یک جراحی عمیق دارد و اینکار باید با اراده نسل جوان و فرهیخته صورت گیرد. سکوت و نظاره گری کافی است. باید اعتراض کرد و خواسته های اصلی مردم را به حاکمان گوشزد کرد. اگر دهان و زبانمان را بسته اند باید با هر وسیله فریاد کنیم، فریاد برای آزادی، فریاد برای عدالت و فریاد برای برابری.
چه می شد؟ اگر مردم بار دیگر با آگاهی و شناخت کامل علیه ظلم و بی داد اعتراض می کردند و بساط استبدادیان برمی چیدند و قدرت را به نمایندگان واقعی مردم می سپردند و دست در دست هم وطنی آباد و آزاد از نو بنا می کردند. به امید آن روز.
درود بر آزادی
سلام بر برابری
پی نوشت:
۱) کتاب انتقاد از خود (عبرت و وصیت)، آیت الله منتظری، صفحه ۲۳ و ۲۴
۲) کتاب انتقاد از خود صفحه ی ۲۴
۳) کتاب انتقاد از خود صفحه ی ۳۱
۴) کتاب انتقاد از خود صفحات ۱۵۳ تا ۱۵۶

http://j.mp/YuINT2

 
Leave a comment

Posted by on August 20, 2014 in Uncategorized

 

Tags: , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , ,

Simin Behbahani Died at 87 today – 19 August 2014 Simin Behbahani (Persian: سیم…

Simin Behbahani Died at 87 today – 19 August 2014

Simin Behbahani (Persian: سیمین بهبهانی) (June 20, 1927 – August 19, 2014) was one of the most prominent figures of modern Persian literature and one of the most outstanding amongst the contemporary Persian poets. She was Iran's national poet and an icon of the Iranian intelligentsia and literati who affectionately refer to her as the lioness of Iran. She was nominated twice for the Nobel Prize in literature, and has "received many literary accolades around the world."


Timeline Photos
سیمین بهبهانی درگذشت

سیمین بهبهانی، غزل‌سرای برجسته که روز ۱۴ مرداد ماه در بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان پارس تهران در بیهوشی کامل بستری بود، ساعت یک امداد سه‌شنبه ۲۸ مرداد درگذشت.

علی بهبهانی، پسر سیمین بهبهانی، خبر مرگ مادرش را تأیید کرد و گفت: «متأسفانه ساعت یک بامداد مادرم درگذشت.»
جمعی از اهالی ادب برای سیمین بهبهانی در تیرماه سال ۱۳۹۳، جشن تولد گرفتند و این جشن آخرین فیلم باقی مانده از سیمین بهبهانی است.

سیمین بهبهانی در روز تولد ۸۷ سالگی‌اش از حضار تشکر می‌کند و می‌گوید: «من هیچ وقت خود را لایق اینکه ستایش کننم یا اینکه برای خودم موقعیتی رو متصور باشم نبودم. به همین جهت هیچ وقت هم جشن برای خودم نگرفتم، هر جور جشنی مثل تولد؛ گذاشتم به طور عادی بگذرد. بنابراین شرمنده هستم که این روز شما به یاد من افتادید و آمدید و جشنی برپا کردید و من را خجالت‌زده کردید از این همه مهربانی. من از همه شما سپاس گذارم. من واقعاً خودم را لایق این تجلیل نمی‌دانم.»

سیمین بهبهانی، مدتی پس از انتخابات بحث‌برانگیز سال ۱۳۸۸ ممنوع‌الخروج شد. او در آن زمان قرار بود به دعوت شهرداری پاریس به مناسبت روز زن در پاریس سخنرانی کند، اما در فرودگاه از سفر او جلوگیری کردند.

منبع: رادیو زمانه
http://j.mp/1qlDVGe

 
Leave a comment

Posted by on August 19, 2014 in Uncategorized

 

Tags: , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , ,