RSS

آمد آن روزی را که تصور می کردی، آمد می دانم از دو روز پیش خود را برایش آماده س…

22 Sep

‫آمد

آن روزی را که تصور می کردی، آمد

می دانم از دو روز پیش خود را برایش آماده ساخته بودی

می دانم سخت آمد در نگاه اول آماج نگاهشان، صدایشان، خنده ها و بعضن گریهایشان

بی شک در آن هیا “هو” دیدی یکی بود، یکی نبود

در آن شلوغ بازار خلوت ناظمی داد میزد از برای نان، که ساکت. حرف نباشد. زیر عینک همه را با چشم داشت، می زد هر آنکس که بی اجازه سخنی داشت . ترکه ی چوبی ناظم سیاه می کرد سفید دستانی را که ساز مخالف می زدند. سازی که هرگز پرسیده نشد از برای چه و برای که می نواخت. چوبی که در آن سو تن ها را غرق خون میکرد، دلیل خنده و پای کوبی افرادی در این سو بود که تشنه ی خون بودند، جنون خداونداگان قدرت کورشان کرده بود . توی حیات، در توهم دشمن. داد میزند، مرگ بر… همه را کشتند… در این دیوانه سرا کسی به سفیدی کچ تخته سیاه توجه نداشت، مهم نیست کاشته یا چیده باشی گلی را، همین که دست هایت بوی گل دهد کافی است که اعدامت کنند. به کدامین گناه…

سامان جان، خواهرزاده عزیزم

گر چه هرگز روز مدرسه رفتنت را ندیدم، ولی در کنج سلول شک نداشتم که می دانی آنها فقط از فهمیدن تو میترسند. آنها میترسند از قلمت، از فکرت و از همه مهمتر نبوغی که خداوند به تو بخشیده.

نمی دانم در جواب معلمت چه گفتی، زمانی که پرسید: بچه ها، الف شبیه چی؟ شاید گفته باشی آب آسمان آخرت، امید آرزو آبرو…

نمی دانم پاسخ به این سوال چه بوده، ولی تو بدان الف همیشه یعنی آزادی. الف یعنی آب آسمان آخرت امید آرزو آبرو، به فدای آزادی. اگر آزادی مهم نبود با الف و اگر این متن کلام اول و آخرم نبود، با آن شروع نمی شد. در راهی که قدم برداشتی استوار باش و بدان همواره پیروزی از آن کسانی خواهد شد که با دبستانی ترین احساشان این کلمه را مشق کنند

راستی تا یادم نرفته بگویم: رفت.

پدر بزرگت دیروز به ضرب گلوله جهل، برای همیشه از دنیا، رفت.

آرمان رضاخانی

یکشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۲

آرمان رضاخانی، که پدرش محمد رضا رضاخانی در مهرماه سال ۱۳۷۱ به دست جلال‌الدین فارسی کشته شد ، دانشجوی رشته مهندسی آی.تی، برگزیده ی دو سال پیاپی جشواره خوارزمی بوده. نخبه ریاضیات ممتاز کشوری در المپیاد ریاضی، مکتشف قانونی در ریاضی به نام قانون مربعات و مثلثات ”رضا خانی“ و مخترع جوان در زمینه هایی چون سازه های معماری و کمک آموزشی فرکتال است که در حوادث پس از انتخابات بیش از یکسال و نیم زندانی ۳۵۰ اوین و انفرادی ۲الف سپاه بوده است.‬


‫آن روز آمد – سپیده دم‬
sepidedam.com
‫در آن شلوغ بازار خلوت ناظمی داد میزد از برای نان، که ساکت. حرف نباشد. زیر عینک همه را با چشم داشت، می زد هر آنکس که بی اجازه سخنی داشت‬

 
Leave a comment

Posted by on September 22, 2013 in Uncategorized

 

Tags: , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , ,

Leave a comment